معامله در بازار فارکس

تئوری داو در تحلیل تکنیکال

در روند صعودی، سطح مقاومت همیشه بالاتر از قیمت کنونی بازار است و سطح حمایت، همیشه پایین‌تر از قیمت فعلی.

۱۹ واقعیت درباره تحلیل تکنیکال که دانستن آنها به شما کمک خواهد کرد!

کتاب تحلیل تکنیکال

تحلیل تکنیکال (technical analysis) را می‌توان در مورد بازار‌ها و برای ترید (trade) مورد استفاده قرار داد؛ اما همیشه سعی کنید تحلیل تکنیکال را پیچیده نکنید و از اندیکاتور‌های زیاد استفاده نکنید. تنها از چند اندیکاتور ساده که کار می‌کنند و امتحان خود را پس داده‌اند استفاده کنید.

از تحلیل تکنیکال در بازار‌های مالی از جمله بازار بیت کوین و ارزهای دیجیتال می‌توان استفاده کرد.

تکامل تدریجی قیمت شامل تحکیم و حرکت است و من هر چیز بدون روندی را به عنوان تحکیم طبقه‌بندی می‌کنم، حتی بازگشت‌ها را نیز برای ساده‌سازی در همین حیطه طبقه‌بندی می‌کنم. این نوشتار، راهنمای تحلیل تکنیکال و ترید نیست و در اینجا تنها به بررسی کلی تحلیل تکنیکال پرداخته می‌شود.

۱- تعریف تحلیل تکنیکال

تحلیل تکنیکال

تحلیل تکنیکال روشی برای پیش‌بینی جهت بازار با استفاده از داده‌های گذشته است که این داده‌ها عمدتا تئوری داو در تحلیل تکنیکال قیمت و حجم معاملات هستند. البته من (نویسنده مقاله) از حجم برای ترید قرارداد‌های آتی استفاده نمی‌کنم.

۲- تحلیلگر تکنیکال کیست؟

هر فردی که به تحلیل و تحقیق در مورد بازار با استفاده از داده‌های گذشته و اندیکاتور‌ها بپردازد، در واقع یک تحلیلگر تکنیکال است و در نقطه مقابل تحلیلگر فاندامنتال قرار دارد.

اگر شما هم در حال سنجیدن قیمت و ترید با استفاده از نمودار و غیره هستید، در واقع یک تحلیلگر تکنیکال هستید.

۳- تحلیلگران تکنیکال به چه چیزی باور دارند؟

تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که اقدام قیمت نتیجه فشار عرضه و تقاضا (Supply And Demand) است و آنها همچنین معتقدند که الگو‌ها در طول تاریخ تکرار می‌شوند و اکثر اطلاعاتی که قیمت را تحت تاثیر قرار می‌دهد، از قبل مشخص است. این نگرش باعث شده که تحلیل تکنیکال کاملا در نقطه مقابل تحلیل فاندامنتال قرار بگیرد.

۴- آیا می‌دانید که منظور از قیمت در فضای تحلیل تکنیکال فارکس چیست؟

قیمت را به طور ساده می‌توان ترکیبی از باز و بسته شدن و بالا و پایین شدن قیمت یک جفت ارز در یک دوره زمانی خاص، مثلا یک دوره ۱ دقیقه‌ای، ۱۵ دقیقه‌ای و غیره دانست.

۵- تفاوت تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال در چیست؟

تحلیل تکنیکال ترید خط روند اندیکاتور اسیلاتور تریدر تحلیل فاندامنتال اقتصاد

تحلیل تکنیکال با نمودار شروع می‌شود و تریدر در این حیطه افق زمانی کوتاه‌تری را در نظر می‌گیرد، اما تحلیل فاندامنتال با صورت مالی آغاز می‌شود و تحلیلگران فاندامنتال برای تحلیل بازار، رویکرد بلندمدت‌تری را اتخاذ می‌کنند. منظور از صورت مالی در فضای فارکس داده‌هایی مانند نرخ سود، نرخ بیکاری و غیره است.

عوامل بسیار دیگری نیز در تحلیل فاندامنتال دخیل هستند که از جمله آنها می‌توان به عوامل سیاسی، حکومتی و غیره اشاره کرد که گاهی، ابراز کردن این عوامل به صورت داده بسیار مشکل است.

وقتی یک تحلیلگر فاندامنتال می‌خواهد به تحلیل داده‌ها بپردازد، می‌خواهد تعیین کند که آیا اقتصاد یک ارز خاص در حال قوی شدن است یا ضعیف شدن. مثلا اگر این تحلیلگر به تحلیل ارز کشور استرالیا (AUD) می‌پردازد و می‌بیند که نرخ بیکاری این کشور در مقایسه با گذشته کمتر شده است، این به معنی قدرتمند‌تر شدن اقتصاد آن کشور می‌تواند باشد.

همان طور که اشاره شد، مطالعه وضعیت بیکاری یک کشور عامل خوبی برای قضاوت در مورد رشد اقتصادی آن کشور است. اگر نرخ بیکاری در کشوری کاهش یافته باشد، این یعنی مردم پول بیشتری در جیب خود دارند و کارفرما‌ها افراد بیشتری را استخدام می‌کنند. و این یعنی حکومت‌ هم درآمد بیشتری از مالیات خواهد داشت و در کل این کاهش بیکاری، به نفع اقتصاد آن کشور خاص تمام خواهد شد.

این توضیحی بسیار اساسی در مورد نحوه کار تحلیلگران فاندامنتال و نحوه پیش‌بینی قیمت توسط آنها بود. این تحلیلگران این چنین به تصمیم‌گیری و ترید می‌پردازند؛ اما تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که همه این داده‌ها در نمودار موجود است و دیگر لازم نیست که از نمودار خارج شد و مشغول این قبیل امور شد.

۶- چه ابزار‌هایی در تحلیل تکنیکال مورد استفاده قرار می‌گیرند؟

در تحلیل تکنیکال از ابزار‌ها و فنون زیادی استفاده می‌شود که اصلی‌ترین آنها نمودار است. نمودار حرکت قیمت را در گذر زمان به نمایش می‌گذارد. سه نوع نمودار کندل استیک، میله‌ای و خطی، بسیار در این فضا برای ترید مورد استفاده قرار می‌گیرند. در فضای ترید فارکس از نمودار‌های کندل استیک بیش از دیگر نمودار‌ها استفاده می‌شود.

نمودار کندل استیک از مجموعه‌ای از کندل استیک‌هایی ساخته شده که در کنار همدیگر قرار گرفته‌اند. یک نمودار کندل استیک اطلاعات زیر را ارائه می‌دهد:

طول بدنه کندل استیک چیز‌های زیادی را در مورد حرکت قیمت به ما می‌گوید و نشان می‌دهد که آن حرکت قیمتی خاص تا چه اندازه قدرت داشته است. در مورد کندل استیک‌ها سخن بسیار است و آنها الگو‌های زیادی را تشکیل می‌دهند. کندل استیک ابزاری جالب برای ترید است و بسیاری از تریدر‌ها به استفاده از آنها علاقه‌مند هستند.

نمودار میله‌ای متشکل از تعدادی میله است که در کنار یکدیگر در یک بازه زمانی قرار گرفته‌اند. نمودار میله‌ای نیز دقیقا همان اطلاعات نمودار کندل استیک را ارائه می‌دهد. تنها تفاوت نمودار‌های میله‌ای با نمودار‌های کندل استیک این است که این نمودار‌ها بدنه ندارند.

نمودار خطی شکل ساده‌ای از نمودار است که نقاط قیمتی را به همدیگر متصل می‌کند. این نقاط قیمتی اغلب قیمت بسته شدن هستند. این نمودار‌ها در ترید و تحلیل تکنیکال زیاد مورد استفاده قرار نمی‌گیرند؛ زیرا اطلاعات بسیار کمی را ارائه می‌دهند.

۷- ما در تحلیل تکنیکال به دنبال کدام الگو‌های نمودار هستیم؟

الگو‌های زیادی وجود دارند و لازم نیست که همه آنها را بدانید. تنها چند الگوی ساده و مفید را یاد بگیرید، کافی است. شما باید یاد بگیرید که از یک نمودار چه چیزی بخواهید. الگو‌های نمودار الگو‌های قیمتی تکرار شده و خاص هستند که در نتیجه اقدام قیمت بر روی نمودار‌ها ظاهر می‌شوند.

الگو‌های نمودار به تریدر کمک می‌کنند که جهت بازار را پیش‌بینی کند؛ زیرا این الگو‌ها در گذشته نیز ایجاد شده‌اند و نتایج خاصی را به همراه داشته‌اند. الگو‌هایی مانند سر و شانه، دوقله، دو کف و غیره، نمونه‌هایی از این الگو‌های پرکاربرد هستند.

مطالب زیادی در مورد این الگو‌ها وجود دارد که می‌توانید به مطالعه آنها بپردازید، اما من حقیقتا زیاد خودم را با این الگو‌ها مشغول نمی‌کنم. من عادت دارم که به ساده‌سازی امور در این فضا بپردازم.

۸- در تحلیل تکنیکال باید در جستجوی کدام الگو‌های کندل استیک بود؟

تحلیلگران تکنیکال همچنین برای پیش‌بینی جهت قیمت در جستجوی الگو‌های کندل استیک هستند، اما فرق این الگو‌ها با الگو‌های نمودار چیست؟

الگو‌های نمودار در مقایسه با کندل استیک‌ها بسیار وسیع‌تر هستند و باید با دقت آنها را نظاره کرد. این در حالی است که الگو‌های کندل استیک معمولا از یک یا دو کندل استیک تشکیل شده‌اند و شناسایی آنها بسیار راحت‌تر است.

۹- کدام اندیکاتور‌ها در تحلیل تکنیکال مورد استفاده قرار می‌گیرند؟

تحلیل تکنیکال ترید خط روند اندیکاتور اسیلاتور تریدر تحلیل فاندامنتال اقتصاد

اندیکاتور‌های زیادی وجود دارد که یک تریدر فارکس و ارز دیجیتال می‌تواند از آنها استفاده کند؛ اما تنها چند تا از این اندیکاتور‌ها محبوب هستند و بیشتر از بقیه مورد استفاده قرار می‌گیرند.

بسیاری از این اندیکاتور‌ها از قیمت و تا حدودی از حجم نشات گرفته‌اند و از محبوب‌ترین آنها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • میانگین متحرک
  • باند‌های بولینگر (Bollinger bands)
  • اس ای آر پارابولیک (parabolic SAR)
  • شاخص میانگین جهت‌دار (ADX)

از جمله اسیلاتور‌هایی هم که تریدر‌ها در تحلیل تکنیکال مورد استفاده قرار می‌دهند، می‌توان به پنج مورد زیر اشاره کرد:

یک تریدر خوب، از این اندیکاتور‌ها برای کمک در تصمیم‌گیری استفاده می‌کند و می‌داند که اندیکاتور‌ها همه چیز نیستند و نباید برای تصمیم‌گیری تنها بر یکی از آنها تکیه کرد.

۱۰- پدر تحلیل تکنیکال کیست؟

چارلز داو (Charles Dow) فردی است که دارای اعتبار لازم برای این لقب است، البته احتمالا مباحثات و نظرات مخالفی در این میان موجود باشد.

۱۱- سه تئوری اصلی چارلز داو که امروز هم همچنان اعتبار دارند، کدام‌ها هستند؟

  • قیمت به همه چیز بی‌اعتنایی می‌کند.
  • حرکت‌های قیمت تصادفی نیستند.
  • چه چیزی مهم‌تر از چرا است.

۱۲- تئوری قیمت همه چیز را نادیده می‌گیرد، چیست؟

یک تریدر تکنیکال بر این باور است که قیمت همه چیز را در خود دارد و همه اطلاعات را انعکاس می‌دهد؛ پس از نظر او قیمت اساس تحلیل است.

قیمت، انعکاس دهنده حاصل جمع دانش همه مشارکان بازار مانند تریدر‌ها، سرمایه گذاران، مدیران سبد سهام و غیره است.

نپذیرفتن قیمتی که توسط این مجموعه گذاشته شده است، حماقت محسوب می‌شود. تحلیلگران تکنیکال از اطلاعات ابراز شده توسط قیمت، برای تحلیل و پیش‌بینی آینده بازار استفاده می‌کنند.

۱۳- تئوری حرکت‌های قیمت تصادفی نیستند، چیست؟

یک تریدر تکنیکال بر این باور است که قیمت دارای روند است. البته بسیاری از تحلیلگران تکنیکال به این واقعیت نیز اعتراف می‌کنند که دوره‌هایی بدون روند هم در بازار وجود دارد.

اگر حرکت‌های بازار کاملا تصادفی و بدون روند بود که امکان استفاده از تحلیل تکنیکال و کسب درآمد از آن میسر نبود.

کار تحلیلگران تکنیکال پیدا کردن روند‌های اصلی و کسب درآمد از آنهاست.

۱۴- تئوری چه چیزی مهم‌تر از چرا است، به چه معناست؟

تحلیلگران تکنیکال تنها به دو چیز علاقه دارند؛ یکی این که قیمت حال حاضر چقدر است و دیگری این که تاریخچه حرکت قیمت چیست.

قیمت، نتیجه نهایی نیرو‌های زیربنایی عرضه و تقاضا است و به همین دلیل است که در تحلیل تکنیکال اینقدر بر روی قیمت تاکید می‌شود. این بحث زیاد خوشایند تحلیلگران فاندامنتال نیست؛ زیرا آنها بیشتر به این اهمیت می‌دهند که چرا قیمت چنین است؟ جواب‌های زیادی در تحلیل تکنیکال برای این سوال موجود است که بعضی از آنها واقعا گسترده و مفصل هستند.

پس برای یک تریدر تکنیکال بهتر است که بیشتر بر چه چیزی تمرکز کند و زیاد به چرا کاری نداشته باشد. اگر قیمت بالا برود، برای تریدر تکنیکال علت مشخص است، و دلیل آن وجود خریداران (تقاضا) بیشتر به نسبت فروشندگان (عرضه) است.

۱۵- برای تحلیل تکنیکال احتیاجی به مدرک دانشگاهی ندارید

برای تحلیل نمودار نیازی به مدرک دانشگاهی نیست و نمودار چیز چندان پیچیده‌ای نیست، اما برای تحلیل فاندامنتال بهتر است که مدرک اقتصاد داشته باشید؛ زیرا تحلیل فاندامنتال دارای مفاهیم و نکات زیادی است.

نکته مثبت دیگری که در مورد تحلیل تکنیکال وجود دارد، این است که می‌توان آن را در همه بازار‌های جهانی اعمال کرد؛ چیز‌هایی مانند سطوح حمایت، مقاومت، الگو‌های نمودار و غیره را می‌توان در همه بازار‌ها مورد استفاده قرار داد. چارچوب زمانی (تایم فریم) نیز در این میان زیاد اهمیت ندارد و این مفاهیم را در همه تایم فریم‌ها می‌توان مورد استفاده قرار داد.

۱۶- آیا لازم است همه چیز را در تحلیل تکنیکال بدانیم تا تریدر سودآوری باشیم؟

خیر! داشتن دانش تکنیکال به معنی تضمین سودآوری و موفقیت نیست.

ترکیب دانش تکنیکال و روش‌های صحیح مدیریت سرمایه است که شما را به موفقیت می‌رساند. ممکن است باور نکنید، اما افرادی در فضای ترید وجود دارند که تنها بر چیز‌هایی مانند معکوس شدن قیمت متکی هستند و چیدمان ترید خود را بر طبق آنها تنظیم می‌کنند.

۱۷- چیز‌های اصلی که تحلیلگران تکنیکال در یک نمودار مشاهده می‌کنند

تحلیل تکنیکال ترید خط روند اندیکاتور اسیلاتور تریدر تحلیل فاندامنتال اقتصاد

وقتی که قیمت به سمت بالا حرکت می‌کند، این یک روند صعودی نامیده می‌شود.

وقتی که قیمت به طرف پایین حرکت می‌کند، این یک روند نزولی نامیده می‌شود.

با استفاده از استراتژی‌هایی مانند تقاطع میانگین متحرک، می‌توان بر روند‌ها سوار شد و از جریان بازار کسب سود کرد.

شناخت سطوح حمایت بسیار مفید است؛ این سطوح جا‌هایی هستند که قیمت پس از برخورد به آنها، معکوس می‌شود. این سطوح مکان بسیار مناسبی برای خرید هستند.

شناخت سطوح مقاومت نیز بسیار مفید است؛ این سطوح برعکس سطوح حمایت هستند و به نقاطی گفته می‌شود که قیمت تا آنجا بالا می‌رود و سپس برمی‌گردد. این نقاط جا‌هایی مناسب برای فروش هستند.

در روند صعودی، سطح مقاومت همیشه بالاتر از قیمت کنونی بازار است و سطح حمایت، همیشه پایین‌تر از قیمت فعلی.

دامنه‌های ترید یا کانال‌های قیمت قبل از حرکت‌های صعودی و نزولی، برای مدتی تشکیل می‌شوند که به صورت افقی یا مایل هستند و تا مشخص شدن روند می‌توان در این کانال‌ها ترید کرد.

۱۸- هسته تحلیل تکنیکال چیست؟

هسته تحلیل تکنیکال قیمت است.

هدف تحلیل تکنیکال ، پیش‌بینی حرکت‌های قیمت در آینده است. قیمت در این فضا مهم‌ترین بخش است؛ زیرا قیمت اغلب قبل از توسعه فاندامنتال خود را نشان می‌دهد. بنابراین مشاهده مستقیم آن کاملا منطقی است.

شناختی بر علم تکنیکال

شاید تا بحال پیش خودتون گفته باشین تحلیل تکنیکال چیه که اینهمه صحبت ازش میشه ، امروز میخوایم در مورد این موضوع براتون صحبت کنیم .علم تکنیکال رامیتوان روشی به شمار آورد که با استفاده از نمودار و اطلاعات مرتبط مانند قیمت و حجم و همچنین تکنیک‌ها و ابزارهای مختلفی به ارزیابی وضعیت کلی بازار های مختلف پرداخت. این علم با استفاده از الگو برداری از رفتار گذشته در نمودارها به دنبال پیش بینی آینده می پردازد .تحلیل تکنیکال را می‌توان بر روی هر نوع اوراقی که دارای سوابق قیمت و عرضه و تقاضا باشد، به کار برد. این ویژگی موجب گردیده که تکنیکال به یکی از روش‌های پر کاربرد تحلیل به شما رود .در حقیقت علم تکنیکال یک زبان مشترک در بین تمام تحلیلگران بازارهای مختلف دنیاست.

حالا میخوایم بگیم تکنیکال از چه زمانی و کجا شروع شد؟

همه چیز از شخصی بنام چارلز داو شروع شد

چارلز داو جایگاه بزرگی در تاریخ مسائل مالی از آن خود کرده است و او را بیشتر به عنوان یک روزنامه‌نگار و کارآفرین می‌شناسند. وی پایه‌گذار نشریه معروف «وال‌استریت ژورنال» است که همه نشریات دیگر براساس معیارهای آن ارزیابی می‌شود. همچنین «شاخص صنعتی داو جونز» نیز توسط وی ایجاد گردیده است.

چارلز داو در سال ۱۸۵۱ در شهر استرلینگ، ایالات متحده به دنیا آمد. پدر وی کشاورز بود و هنگامی که چارلز ۶ سال بیشتر نداشت از دنیا رفت. چارلز جوان بدون اینکه آموزش بالایی دیده باشد زمانی که فقط ۲۱ سال داشت در شهر ماساچوست به عنوان یک خبرنگار برای روزنامه «اسپرینگ فیلد» کار می‌کرد. بعدها طی رویدادهایی در روزنامه دیگری با نام “کی‌ یرنان” با “ادوارد دیویس جونز” همکار شد و این‌دو پس از مدتی خبرگزاری خودشان را تاسیس کردند و نام آنرا “داو، جونز و شرکا” گذاشتند.

شریک بعدی آنها “چارلز برگ استرسر” یک شخص ماهر در انجام مصاحبه و دریافت گزارشات بود. آنها شروع به انتشار خبرنامه‌ای از اخبار مالی نمودند و در مدت کوتاهی اشتراک خبرنامه‌‌شان به بیش از هزار عضو رسید و به عنوان یکی از منابع خبری برای سرمایه‌گذاران مطرح شدند. با این وجود هنوز مهمترین کارهای آنها در راه بود و شرکا توانستند در چند سال بعد روزنامه «وال استریت ژورنال» را به صورت عمومی درآورند و شاخص‌های مختلف داوجونز را برای سنجش عملکرد سهام شرکت‌ها معرفی نمایند.

از «داو» گرچه هیچ کتابی در زمینه تحلیل تکنیکال منتشر نشد، اما او بود که درها را به روی تحلیل تکنیکال باز کرد؛ او با ثبت متوسط بالا و پایین قیمت‌های روزانه، هفتگی و ماهانه به مرتبط کردن الگوهای آنها با جریانات بازار پرداخت. سپس شروع به نوشتن مقالاتی در نشریه «وال استریت ژورنال» نمود و همیشه پس از رویدادها، شرح داد که چگونه الگوهای خاصی در بازار به وقوع پیوسته است.

سری مقالاتی که در روزنامه «وال استریت ژورنال» توسط «چارلز داو» منتشر شد براساس سه فرضیه مشهور بود که به نام «نظریه داو» شهرت دارد که در ادامه بررسی می‌کنیم.

سه اصل «نظریه داو»

  1. بازار همه‌چیز را منعکس می‌کند (همه‌چیز در قیمت لحاظ شده است)
  2. قیمت‌ها براساس روندها حرکت می‌کنند ( تغییرات قیمت تصادفی نیست)
  3. تاریخ تکرار می‌شود (واکنشی تکراری به محرک‌های مشابه در بازار نشان داده می‌شوند)

این نکته رو هم باید مد نظر داشت که «چارلز داو» را نمی‌توان تنها عامل ترویج تحلیل تکنیکال دانست و افراد دیگری مانند ویلیام پی.همیلتون، رابرت رئا، ادسون گولد و جان مگی در ترویج علم تحلیل تکنیکال نقش به سزایی داشتند.
در حال حاضر این علم پیشرفت زیادی کرده و اشخاص زیادی هم نظریه ها و سبک های مختلفی اعم از نظریه الیوت ، نظریه گن، فیبوناچی، ایچیموکو، اندرو، ایچیموکو و … (که در آینده در مورد این ها هم صحبت خواهیم کرد) برای تحلیل در این زمینه ارائه کردند.

تحلیل تکنیکال کلاسیک و مدرن

تحلیل تکنیکی

گفتارها و دیدگاه‌های داو در مورد رفتار بازار و مباحث روند به نظریه داو شهرت یافته است. نظریه داو برمبنای فلسفه‌ای است که می‌گوید قیمت یا شاخص بازار هر عامل مهم و معنی‌داری را به درون خود جذب می‌کند و آشکارا آن را بازتاب می‌دهد. درست مانند درخشندگی ماه که نور خورشید را بازتاب می‌دهد. عرضه و تقاضا، حجم دادوستدها، نوسان‌های قیمت، نرخ کالاها، نرخ بهره بانکی و هر چیز دیگری توسط واکنش سرمایه‌گذاران و بازیگران بازار روی نمودارهای قیمت دیده می‌شود و می‌توان همه این عوامل را با بررسی تغییرات قیمت یا نماگرهای بازار دریافت.
قیمت پایانی روز به‌عنوان یک متغیر مهم، پیام و نشانه‌های مهمی را برای ناظران بازار ارسال می‌کند و در واقع نشان‌دهنده روان‌شناسی همه بازیگرانی است که در پیرامون بازار خاصی درگیر هستند. جالب است که ترکیب قضاوت و رأی همه انسانهای درگیر در خرید و فروش در قیمت پایانی منعکس می‌شود و با تفسیر و خواندن آن می‌توان به اطلاعات مهمی دست یافت. هدف نظریه داو به‌طور کلی آن است که تغییر مسیر روندهای بزرگ یا حرکت بازار مشخص شود.
تحلیل تکنیکی یا تفسیر نمودارهای قیمت به بررسی و مطالعه رفتار و حرکت قیمت (نرخ) در گذشته می‌پردازد تا بر اساس آن بتوان روند آینده را پیش‌بینی کرد. در این بررسی، پیشینه تاریخی و تغییرات قیمت، تنها راه دسترسی به انتظارات بازار است. برخی سرمایه‌گذاران تصور می‌کنند که این روش تحلیلی به روندها متکی است و تنها برای سفته بازان و کسانی که به نوسان‌های قیمت علاقه دارند، مفید است. با این همه، کاربرد تحلیل تکنیکی تنها منحصر به شناسایی سقف‌ها و کف‌های بازار برای مقاصد سفته بازانه نیست.

تقریباً همه سرمایه‌گذاران با انگیزه رقابت و کسب سودبه پیش‌بینی قیمت‌ها و تغییرات روند آینده علاقه نشان می‌دهند. این یک رفتار طبیعی در بین انسان‌هاست که دوست دارند تا تئوری داو در تحلیل تکنیکال پیش از دیگران، زمان حرکت‌های بزرگ و سودآور را بیابند. دسته‌ای از سرمایه‌گذاران تلاش می‌کنند تصویری روشن و مطمئن از شرایط آینده بازار را ترسیم کنند. در قلب بازار و محل تجمع معامله‌گران، اغلب صحبت‌های زیادی در مورد پیشنهادهای خرید و فروش، قیمت یا زمان معامله رد و بدل می‌شود. تحلیل تکنیکی ممکن است برای بسیاری از پرسش‌های معامله‌گران پاسخ داشته باشد، اما نمی‌توان همواره و به‌طور دقیق و با قابلیت اتکا بالا قیمت‌های آینده، زمان معامله، دارایی مناسب یا میزان رشد قیمت را در یک زمان مشخص، تعیین کند. اگر تنها به دنبال یافتن روابط دقیق و راهکارهای مطمئن برای سرمایه‌گذاری هستید، تحلیل تکنیکی روش ایده‌آلی نیست.

تحلیل تکنیکی کلاسیک و سنتی دیدگاه‌ها و نظرات فنی بسیاری را از زمان چارلز داو تاکنون در خود جای داده و با تکیه بر ابزارها، تکنیک‌های متعدد، اصول و روابط ریاضی می‌خواهد روندهای بازار را تشخیص دهد و نشانه‌های خرید یا فروش را تعیین کند. گروهی از شخصیت‌هایی که سازماندهی این علم نقش داشته‌اند، رویه یا نظریه مشخصی را برای تحلیل ارائه کرده‌اند و اغلب تنها به ارائه تکنیک‌های جدید بسنده کرده‌اند.
به‌طور نمونه «رالف نلسون الیوت»، با ارائه نظریه موج الیوت تلاش کرد، روندها و حرکت‌های آینده بازار را بر اساس یک سری اصول طبیعی و قواعد راهنمایی‌کننده پیش‌بینی کند و روابط ریاضی جالب‌توجهی برای روندهای انگیزشی و تصحیحی مشخص کرد، اما از سوی دیگر «ویلیام دی.‌گان» تکنیک‌های مخصوصی را برای مطالعه نمودارهای قیمت طراحی کرد و نقطه تمرکز را روی کشف استراتژی معطوف کرد تا به‌وسیله آن بتواند روندهای قوی و نشانه‌های معامله را دریافت کند. «ولس ویلدر» مشهورترین نماگر تکنیکی را در سال ۱۹۷۸ به مردم معرفی کرد تا بر اساس این تکنیک حرکتهای قیمت بهتر درک شود. این نمونه‌ها نشان می‌دهد گرچه تحلیل تکنیکی کلاسیک به مرور زمان غنا پیدا کرد، اما در آن گام‌ها و فرآیند تحلیل تقریباً نادیده گرفته شد. در واقع تعریف مشخصی برای انجام یک تحلیل تکنیکی ساده و فراگیر ارائه نشده و تا حدی به اهداف تحلیلی و پایه‌های تصمیم‌گیری کمتر توجه شده است.

هر کدام از تکنیک‌ها و ابزارها گوشه‌ای از جریان بازار را روشن می‌کنند. معمولاً تئوری داو در تحلیل تکنیکال پزشکان با به‌کار بردن چند ابزار معاینه و تکنیک می‌خواهند به تشخیص بهتر و کامل‌تر دست پیدا کنند و علاوه بر بررسی‌های ظاهری و کمک گرفتن از ابزارهای ساده، معاینات بیشتری با آزمایش انجام می‌دهند. به‌کارگیری تکنیک‌ها و اصول شناخته شده در نمودارهای قیمت نیز همین بینش را نیاز دارد.
تغییر قیمت در بازار فقط یک علت دارد: تغییرِ نسبتِ عرضه به تقاضا؛ بنابراین، وقایع به وسیله روان معامله‌گران روی بازار مؤثرند نه به‌صورت مستقیم. به‌عنوان مثال با ورشکستگی یک بانک بزرگ در بریتانیا ارزش پوند کاهش می‌یابد. علت آن، ورشکستگی بانک نیست. بلکه کاهش تقاضای خرید و افزایش تقاضای فروش پوند از طرف معامله‌گران پس از اعلام ورشکستگی بانک است.
یک تحلیلگر تکنیکال می‌تواند از استراتژی خود در تمام بازارها و روی تمام چارتها استفاده کند و این، یکی از بزرگ‌ترین نقاط قوت این نوع تحلیل است. در صورتی که تحلیلگران فاندامنتال فقط می‌توانند از نتیجه بررسی اطلاعات و صورت‌های مالی خود در بازار مربوطه استفاده کنند و این ناشی از حجم زیاد این اطلاعات است.
باید گفت تحلیل تکنیکی کلاسیک نقاط ضعفی نیز دارد. بیشتر تکنیک‌ها و ابزارهای تحلیلی سنتی جنبه دیداری و چشمی دارند و معامله‌گر باید به‌طور پیوسته آن را مراقبت و پیگیری کند و قیمت دقیق و معلومی نمی‌تواند به معامله‌گر ارائه دهد. برای مثال شکسته شدن خط روند کمک خواهد کرد که تغییر انتظارات بازار را درک کند، اما معامله‌گر به قیمت مشخصی که تئوری داو در تحلیل تکنیکال بتواند تأیید یا نقص روند جاری را با آن بسنجد، توسط این روش دست نمی‌یابد.
یکی از بزرگ‌ترین نقاط قوت این نوع تحلیل است. در صورتی که تحلیلگران فاندامنتال فقط می‌توانند از نتیجه بررسی اطلاعات و صورت‌های مالی خود در بازار مربوطه استفاده کنند و این ناشی از حجم زیاد این اطلاعات است.
باید گفت تحلیل تکنیکی کلاسیک نقاط ضعفی نیز دارد. بیشتر تکنیک‌ها و ابزارهای تحلیلی سنتی جنبه دیداری و چشمی دارند و معامله‌گر باید به‌طور پیوسته آن را مراقبت و پیگیری کند و قیمت دقیق و معلومی نمی‌تواند به معامله‌گر ارائه دهد. برای مثال شکسته شدن خط روند کمک خواهد کرد که تغییر انتظارات بازار را درک کند، اما معامله‌گر به قیمت مشخصی که بتواند تأیید یا نقص روند جاری را با آن بسنجد، توسط این روش دست نمی‌یابد.
سرمایه‌گذاران روشن ساخت. نخست آن‌ها را بر اساس تحلیل روند و دیگر روابط و اصول، قادر به پیش‌بینی آینده کرد. دوم مباحثی در زمینه چگونگی حرکت قیمت، روان‌شناسی بازار و شکل‌گیری روندهای کوچک و بزرگ مطرح شد که شناختی عمومی از رفتار طبیعی بازار و قیمت به‌وجود آورد. سیر تاریخی نشان می‌دهد که با گذشت زمان تنها ابزارهای بیشتری معرفی گردید و دامنه تکنیک‌ها و ابزارها به قدری گسترده شد که نمی‌توانست همه آن‌ها عملاً کاربردی برای معامله‌گران داشته باشد. از دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ روابط ریاضی و نماگرهای تکنیکی گسترش بیشتری پیدا کرد و می‌توان گفت ارائه الگوهای معاملاتی و نماگرهای هشدار‌دهنده خرید و فروش تا حد زیادی مسیر تکامل نظریه داو را منحرف ساخت.

نکته‌ای که در تحلیل تکنیکی کلاسیک دیده می‌شود، انبوهی از ابزارهایی است که از زوایای مختلف، اما شبیه به هم قصد دارند آینده قیمت را پیش‌بینی کنند. حتی برخی از الگوهای قیمت تنها از لحاظ نامگذاری با یکدیگر تفاوت دارند، اما در عمل یک چیز را می‌گویند. این که چگونه این همه تکنیک، اطلاعات و اصول را در کنار یکدیگر برای تشخیص و پیش‌بینی آینده به‌کار گیریم، از همه مهم‌تر است.
امروز به نظر می‌رسد تا حد زیادی جنبه تحلیل نمودارهای قیمت، جای خود را به استفاده از ابزارهای خشک فنی داده و برخی معامله‌گران در دنیای تکنیک‌ها و ابزارهای فنی به قدری غرق شده‌اند که موضوع و هدف اصلی را فراموش کرده‌اند. ساخت استراتژی‌های ایستای خرید و فروش و تکیه بر انجام دادوستدهای خودکار نمونه‌ای از تلاش‌های فنی و تکنیکی است که معامله‌گران بسیاری را به خود مشغول ساخته است.

برخی سرمایه‌گذاران، قوت تحلیل تکنیکی را تنها در ابزارهایی می‌دانند که بتواند نقاط خرید و فروش را هشدار دهد و برخی تصور می‌کنند، ابزارهای تکنیکی ناکارآمد است و تنها به سطوح حمایت یا مقاومت برای تعیین نقاط خرید یا فروش علاقه نشان می‌دهند. به جای استفاده از ابزارهای گمراه‌کننده و هشدارهای دیرهنگام بهتر است جنبه‌های تحلیلی را تقویت کنیم و کمتر بخواهیم تنها با استفاده از یک یا ترکیبی از چند تکنیک مخصوص نشانه‌ای را برای معامله دریافت کنیم.
یکی دیگر از نقاط ضعف تحلیل تکنیکی کلاسیک، نبود تعریف مشخص و قاعده‌مند در مورد الگوهای قیمت است. در مورد آرایش‌های قیمت نظیر سر و شانه یا دو کف، قاعده مشخص و دقیقی ارائه نشده است و بین تحلیلگران از نظر تشخیص یا نقض الگو اختلاف عقیده پیش می‌آید، زیرا تعریف دقیقی برای آن پیاده‌سازی نشده است.

تحلیل تکنیکال مدرن

تحلیل تکنیکال مدرن

تحلیل تکنیکی نوین روشی است که برای پیش‌بینی حرکت‌های قیمت به‌کار برده شده و در آن کاملاً به داده‌های قیمت بالا، پایین، باز و پایانی که بازار آن را به‌وجود آورده، توجه می‌کند. در همین تعریف ساده، سه نکته نهفته ‌است:
• نخست آنکه تحلیل تکنیکی به دنبال تعیین قیمت نیست و تمرکز آن روی پیش‌بینی روند و حرکت‌های آینده قیمت است.
• دوم آنکه معامله‌گران به قیمت‌هایی توجه می‌کنند که بازار آن‌ها را بر اساس کلیه داده‌های منتشر شده و انتظارات تولید کرده است.
سومین نکته آن است که، تنها مرکز اتکا تغییرات قیمت در گذشته است.
به‌طور کلی تحلیل تکنیکی روی چند مسئله مهم و اساسی تمرکز دارد:
قیمت کنونی که بازار روی آن به دادوستد مشغول است، چیست؟
پیشینه تاریخی چه می‌گوید؟
حرکت‌های قیمت در گذشته چگونه شکل گرفته است؟ الگوی حرکت بازار چیست؟
گاهی تحلیلگران به بررسی حجم داد و ستدها، نیرو و شتاب بازار، نماگرهای تکنیکی نظیر میانگین متحرک و شاخص نیروی نسبی می‌پردازند که البته این نماگرها و نوسانگرها بازتاب و بازخور قیمت است. در نهایت آن‌ها با به‌کارگیری این اطلاعات و تفسیری که از رفتار بازار دارد، به چشم‌اندازی از آینده دست می‌یابد.

نقطه قوت تحلیل تکنیکی آن است که می‌توان بر اساس یک سری الگوهای قیمتی آینده را پیش‌بینی کرد. با این حال ممکن است هر تحلیلگر به شکل و شیوه خاصی به بررسی بازار بپردازد و شاید این یکی از ضعف‌های تحلیل تکنیکی سنتی و کلاسیک باشد.
تحلیل تکنیکی نوین جنبه‌های مثبت تحلیل روند کلاسیک و سنتی را بیشتر تقویت کرده و تمرکز بیشتری روی تعیین روابط مشخص و تعریف شده روندهای قیمت داشته است. از یک سو الگوهای قیمت به‌صورت قاعده‌مند معرفی گردیده و از سوی دیگر از تکرار الگوها، تکنیک‌ها و ابزارهای مشابه صرف‌نظر شده تا به جای آن‌ها، مزیت و کاربرد آن در یک اصل یا ابزار پایه‌ای گنجانده شود. در تحلیل تکنیکی نوین، قیمت در واحد زمان به‌عنوان مهم‌ترین معیار تصمیم‌گیری برجسته است. روان‌شناسی قیمت در کنار جایگاه فنی تعریف و سازماندهی شده است، زیرا ارتباط معنی‌دار و مهمی میان زمان، قیمت و الگوی بازار وجود دارد.
از آنجایی که تحلیل سطوح مقاوم نقش حساسی در معامله‌گری بازی می‌کند، واکنش بازار نسبت به سطوح عرضه و تقاضا به‌صورت ریشه‌ای بررسی شده است. سطوح مقاوم به درجات و ارزش‌های مختلفی تقسیم می‌شود و هر کدام از آن‌ها پیام معنی‌داری برای تحلیلگر می‌فرستند. نقش قیمت پایانی و درک قیمت‌های باز، بالا و پایین و همچنین روابط معین در روندها به همراه الگوهای سقف و کف، نقش عمده‌ای در تجزیه و تحلیل تکنیکی نوین بازی می‌کنند. بدین ترتیب تحلیل تکنیکی نوین مجموعه‌ای از اصول روند، تکنیک‌ها و ابزار کارآمد، قواعد مشخص در مورد سطوح مقاوم و الگوهای قانون‌مند است که به شکلیک فرآیند تعریف شده به دنبال شناسایی و جهت روندها، درک احساس و انتظارات بازار است.
تحلیل تکنیکی نوین روشی است که در امتداد تحلیل تکنیکی کلاسیک قرار دارد و با ارائه فرآیند مشخص، اصول تعریف شده و قوانین مشخص، بستری را برای نمودارخوانی و تحلیل‌های کامل‌تر فراهم کرده است. مهم‌ترین کارکردهای تحلیل تکنیکی نوین به این صورت است.

بالا بردن توانایی تحلیلگر در خواندن رفتار بازار و درک انتظارات
تعاریف مشخص در ارتباط با روندها و سطوح عرضه و تقاضا
کاهش وابستگی به تحلیل‌های دیداری و چشمی
اصول قانون‌مند در ارتباط با تصحیح قیمت و تغییرات روند

ارزشگذاری سطوح مقاوم و تعیین چگونگی واکنش عرضه و تقاضا برحسب زمان
درک ارتباط بین زمان، قیمت و ساختار روند
الگوهای قاعده‌مند و اصول روشن برای تعیین و تحلیل سقف و کف

اصل سوم نظریه داو

در ادامه مقالات گذشته، امروز می خواهیم در مورد اصل سوم نظریه داو صحبت کنیم و بیشتر در مورد این نظریه صحبت کنیم.

پس تا آخر این مقاله با ما همراه باشید.

اصل سوم نظریه داو: روندهای بزرگ دارای سه مرحله هستند

چارلز داو بیشتر توجه خود را بر روی روند اولیه متمرکز کرد که این روند معمولا شامل 3 مرحله است:

1- مرحله تراکم(تجمیع)

2- مرحله مشارکت عمومی

اصل سوم نظریه داو

1- مرحله تراکم(تجمیع)

سرمایه گذاران آگاه و زیرک در مرحله تجمیع اقدام به ورود به بازار می کنند.

اگر روند قبل از آن نزولی بوده باشد این سرمایه گذاران زیرک در می یابند

که موانع و اخبار بدی که باعث نزول قیمت شده بودند روبه کاهش گذاشته است.

در این مرحله سرمایه‌گذاران آماتور در صف فروش سهام خود را به فروش می گذارند.

2- مرحله مشارکت عمومی

آغاز مرحله مشارکت عمومی(زمانی که اکثر تحلیلگران تکنیکی شروع به سرمایه گذاری می کنند)

زمانی است که قیمت سریعا شروع به رشد می کند و اخبار اقتصادی رو به بهبود می گذارد.

همه اخبار مثبت هست در رادیو و تلویزیون روزنامه‌ها و… همه جا از بورس صحبت می‌شود.

3- مرحله توزیع

مرحله توزیع زمانی است که روزنامه‌ها به صورت گسترده شروع به انتشار اخبار و تحلیل‌های مثبت می کنند

و اخبار اقتصادی در بهترین حالت است.

در این هنگام است که حجم معاملات در جریان مشارکت عمومی افزایش می‌یابد.

اینجاست که همان سرمایه‌گذاران آگاه و زیرک که در اواخر دوران نزولی شروع به خرید کرده بودند

(زمانی که هیچ کس علاقه‌ای به خرید نداشت!) پیش از اینکه خریداران اخیر آماده فروش بشوند

تحلیل تکنیکال چیست؟

تحلیل تکنیکال یک رشته از معاملات است که برای ارزیابی سرمایه گذاری ‌ها و شناسایی فرصت‌های معاملاتی با تجزیه و تحلیل روندهای آماری جمع‌آوری‌شده از فعالیت‌های معاملاتی، مانند حرکت قیمت و حجم، استفاده می‌شود.

تحلیل تکنیکال

برخلاف تحلیل بنیادی، که تلاش می‌کند ارزش اوراق بهادار را بر اساس نتایج تجاری مانند فروش و درآمد ارزیابی کند، تحلیل تکنیکال بر مطالعه قیمت و حجم تمرکز دارد. ابزارهای تحلیل تکنیکال برای بررسی روش‌هایی که عرضه و تقاضا برای یک اوراق بهادار بر تغییرات قیمت، حجم و نوسانات ضمنی تأثیر می‌گذارد، استفاده می‌شود.

این نوع تحلیل اغلب برای تولید سیگنال‌های معاملاتی کوتاه مدت از ابزارهای مختلف نمودار استفاده می‌کند، اما همچنین می‌تواند به بهبود ارزیابی قدرت یا ضعف یک اوراق بهادار نسبت به بازار گسترده‌تر یا یکی از بخش‌های آن کمک کند. این اطلاعات به تحلیلگران کمک خواهند کرد تا برآورد کلی ارزش خود را بهبود بخشند.

تحلیل تکنیکالی که امروز می‌شناسیم اولین بار توسط چارلز داو و نظریه داو در اواخر دهه ۱۸۰۰ معرفی شد. چندین محقق قابل توجه از جمله ویلیام پی همیلتون، رابرت ریا، ادسون گولد و جان مگی بیشتر به مفاهیم نظریه داو پرداختند که به شکل‌گیری آن کمک کردند. امروزه تحلیل تکنیکال تکامل یافته است و صدها الگو و سیگنال را در بر می‌گیرد که طی سال‌ها تحقیق، توسعه یافته‌اند.

تحلیل تکنیکال با این فرض عمل می‌کند که فعالیت‌های معاملاتی گذشته و تغییرات قیمت یک اوراق بهادار می‌توانند شاخص‌های ارزشمندی از حرکت‌های قیمت آتی اوراق بهادار در صورت همراه شدن با قوانین سرمایه‌گذاری یا معاملات مناسب باشند. تحلیلگران حرفه‌ای اغلب از این تحلیل در ارتباط با سایر اشکال تحقیق استفاده می‌کنند.

در سراسر صنعت، صدها الگو و سیگنال وجود دارد که توسط محققان برای حمایت از معاملات تحلیل تکنیکال توسعه داده شده‌اند. تحلیلگران تکنیکال همچنین انواع متعددی از سیستم‌های معاملاتی را توسعه داده‌اند تا به آن‌ها در پیش بینی و معامله بر اساس حرکات قیمت کمک کنند. برخی از شاخص‌ها عمدتاً بر روی شناسایی روند فعلی بازار از جمله مناطق حمایت و مقاومت متمرکز هستند، در حالی که برخی دیگر بر روی تعیین قدرت یک روند و احتمال ادامه آن تمرکز دارند.

همین جا این راه هم بگوییم که اگر به مطالعه بیشتر درباره تحلیل تکنیکال و از این دست مطالب علاقه دارید میتوانید با کلیک وارد صفحه‌ی اصلی وب‌سایت آکادمی دانایان شوید.

به طور کلی، تحلیلگران تکنیکال به انواع گسترده شاخص‌های زیر توجه می‌کنند:

  • روند قیمت
  • الگوهای نمودار
  • شاخص‌های حجم و حرکت
  • اسیلاتورها

مفروضات اساسی در آموزش تحلیل تکنیکال

  • دو روش اصلی برای تجزیه و تحلیل اوراق بهادار و تصمیم‌گیری سرمایه گذاری استفاده می شود: تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال. تحلیل بنیادی شامل تجزیه و تحلیل صورت‌های مالی یک شرکت برای تعیین ارزش منصفانه کسب و کار است، در حالی که روش دوم فرض می‌کند که قیمت اوراق بهادار از قبل منعکس کننده تمام اطلاعات در دسترس عموم بوده و در عوض بر تجزیه و تحلیل آماری تغییرات قیمت تمرکز می‌کند.
    این روش تلاش می‌کند تا با جستجوی الگوها و روندها به جای تحلیل ویژگی‌های اساسی یک اوراق بهادار، احساسات بازار را در پشت روند قیمت درک کند.چارلز داو مجموعه‌ای از سرمقاله‌ها را در مورد نظریه تحلیل تکنیکال منتشر کرد. نوشته‌های او شامل دو فرض اساسی بود که همچنان چارچوبی را برای این نوع تحلیل تشکیل می‌دهند.
  • بازارها با مقادیری کارآمد هستند که نشان‌دهنده عواملی می‌باشند که بر قیمت اوراق بهادار تأثیر می‌گذارند، اما
  • حتی تغییرات تصادفی قیمت در بازار به نظر می‌رسد که در الگوها و روندهای قابل شناسایی حرکت می‌کنند که در طول زمان تمایل به تکرار دارند.
  • امروزه حوزه تحلیل تکنیکال بر اساس کار داو استوار است.

تحلیلگران حرفه‌ای معمولاً سه فرض کلی را برای این رشته می‌پذیرند:

۱- بازار همه چیز را دچار نزول می‌کند

تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که همه چیز از اصول یک شرکت گرفته تا عوامل گسترده و روانشناسی بازار در حال حاضر در سهام قیمت‌گذاری شده است. این دیدگاه با فرضیه بازارهای کارآمد (EMH) که نتیجه‌گیری مشابهی را در مورد قیمت‌ها فرض می‌کند، مطابقت دارد.

تنها چیزی که باقی می‌ماند تحلیل حرکت قیمت است که تحلیلگران تکنیکال آن را محصول عرضه و تقاضا برای یک سهم خاص در بازار می‌دانند.

۲- حرکت قیمت در روندها

تحلیلگران تکنیکال انتظار دارند که قیمت‌ها، حتی در حرکات تصادفی بازار، بدون توجه به بازه زمانی مشاهده شده، روندی را نشان دهند.

به عبارت دیگر، قیمت سهام بیشتر احتمال دارد که روند گذشته را ادامه دهد تا حرکت نامنظم. بیشتر استراتژی‌های معاملاتی تکنیکال بر این فرض استوارند.

۳- تاریخ تکرار می‌شود

تحلیلگران تکنیکال معتقدند که تاریخ خود را تکرار می‌کند. ماهیت تکراری حرکات قیمت اغلب به روانشناسی بازار نسبت داده می‌شود که بر اساس احساساتی مانند ترس یا هیجان بسیار قابل پیش بینی است.

تحلیل تکنیکال از الگوهای نمودار برای تجزیه و تحلیل این احساسات و حرکات بعدی بازار برای درک روندها استفاده می‌کند.

بررسی تفاوت‌های تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی

تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال، در دو طرف طیف قرار دارند. هر دو روش برای تحقیق و پیش‌بینی روندهای آتی قیمت سهام استفاده می‌شوند و مانند هر استراتژی یا فلسفه سرمایه‌گذاری، هر دو طرفداران و مخالفان خود را دارند.

تحلیل بنیادی روشی برای ارزیابی اوراق بهادار با تلاش برای اندازه‌گیری ارزش ذاتی یک سهام است. تحلیلگران بنیادی همه چیز را از وضعیت کلی اقتصاد و صنعت گرفته تا وضعیت مالی و مدیریت شرکت‌ها مطالعه می‌کنند. درآمدها، هزینه‌ها، دارایی‌ها و بدهی‌ها همگی از ویژگی‌های مهم برای تحلیل‌گران بنیادی هستند.

تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی تفاوت دارد زیرا قیمت و حجم سهام تنها ورودی هستند. فرض اصلی این است که همه عوامل بنیادی شناخته شده در قیمت لحاظ می‌شوند. بنابراین نیازی به توجه دقیق به آن‌ها نیست. تحلیلگران تکنیکال سعی نمی‌کنند ارزش ذاتی اوراق بهادار را اندازه‌گیری کنند، بلکه از نمودارهای سهام برای شناسایی الگوها و روندهایی استفاده می‌کنند که نشان می‌دهد سهام در آینده چه خواهد کرد.

همچنین اگر علاقه‌دارید تا به طور مفصل با تحلیل تکنیکال آشنا شوید می‌توانید وارد این صفحه شوید.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو به دکمه بالا