تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی

راهنمای جامع و کاربردی تحلیل تکنیکال بورس
تحلیل تکنیکال بورس چیست؟ اصول تحلیل تکنیکال، مزایا و معایب آن کدامند؟ ما در این مطلب از سایت sdbroker گام به گام تحلیل تکنیکال بورس در بازارهای مالی را آموزش دادهایم.
تحلیل تکنیکال بورس در بازارهای مالی چیزی است که بسیاری از تازهواردان به بازار سرمایه به دنبال درک آن هستند. شاید حتی به کتابها یا منابع الکترونیکی مختلف هم برخورد کرده باشید که در آنها از تحلیل تکنیکال سخن به میان آورده است؛ اما اگر شما هم هنوز نمیدانید این تحلیل چیست و چه کاربردی دارد، نگران نشوید! بسیاری از مردم مانند شما به صورت تخصصی با این روش از تحلیل آشنایی ندارند. در این مطلب بررسی میکنیم که تحلیل تکنیکال چیست و چطور برای پیشبینی حرکات بازار بورس و تغییرات قیمت سهامها مورد استفاده قرار میگیرد. سپس این روش از تحلیل را با روش تحلیل بنیادی مقایسه کرده و مزایا و معایب آن را ارائه میکنیم. پیشنهاد میکنیم این مطلب را از دست ندهید.
تحلیل تکنیکال بورس چیست؟
تحلیل تکنیکال بورس در واقع علمی در بازارهای مالی است که در آن پیشبینی قیمتهای آینده بر اساس بررسی قیمتهای گذشته صورت میگیرد. البته تحلیل تکنیکال بورس چیزی مانند پیشبینی هواشناسی است، همانقدر نامطمئن؛ اما میتواند به سرمایهگذاران کمک کند که پیشبینی کنند با احتمال زیاد چه اتفاقی در آینده برای قیمتها در بازار بورس میافتد. تحلیل تکنیکال بورس برای سهام، شاخصها، کالاها، معاملات آتی و هر ابزار قابل معاملهای که قیمت آن تحت تأثیر عرضه و تقاضا باشد، میتواند کاربردی باشد. تحلیلگران تکنیکال بر این باور هستند که معاملات گذشته و تغییرات قیمت اوراق بهادار میتواند شاخص ارزشمندی برای پیشبینی حرکتهای آتی این اوراق باشد. در مقابل تحلیل تکنیکال، تحلیل بنیادی قرار دارد. تحلیلگران بنیادی تلاش میکنند ارزش اوراق بهادار را با بررسی «همه چیز» اندازهگیری کنند. همه چیز میتواند شامل وضعیت اقتصادی، درآمد، هزینهها، بدهیها و موارد اینچنینی باشد.
آشنایی با 3 اصل تحلیل تکنیکال
همانطور که گفتیم تجزیه و تحلیل تکنیکال از زمان چارلز داو دستخوش تغییراتی شده و به سمت کامل شدن بیشتر پیش رفته است. چارلز داو مجموعهای از مقالات را منتشر کرد که در آنها در مورد تئوری تجزیه و تحلیل فنی بحث کرده بود. در نوشتههای او دو فرض اساسی وجود داشت که به عنوان چهارچوب و پایه و اساس تحلیل تکنیکال درآمده است:
بازارها با کمک مقادیری که عوامل مؤثر بر قیمت اوراق بهادار را نشان میدهند، قابل تحلیل هستند.
به نظر میرسد حتی حرکات تصادفی قیمت بازار نیز در الگوها و روندهای قابل پیشبینی حرکت میکند که این الگوها معمولاً با گذشت زمان تکرار میشوند.
امروزه آموزش تحلیل تکنیکال بورس در بازارهای مالی بر اساس کارهای داو بنا شده است؛ اما در حال حاضر تحلیلگران این حوزه 3 اصل اساسی را برای این روش از تحلیل در نظر میگیرند که به نوعی بسط یافته نظریات داو است:
همه چیز بر اساس قیمت است : تحلیلگران فنی بر این باورند که همه چیز، از روانشناسی بازار گرفته تا سایر عوامل، همگی اطلاعاتی هستند که با بررسی قیمت سهام میتوان به آنها دست یافت. تنها چیزی که لازم است، تحلیل تحرکات قیمت است که تحلیلگران تکنیکال آن را محصول عرضه و تقاضا برای یک سهام خاص در بازار میدانند.
قیمتها روند مشخصی دارند : اکثر متخصصان موافق هستند که قیمتها روند دارند. اگر همیشه قیمتها تصادفی باشند، کسب درآمد با تحلیل تکنیکال کاری بسیار دشوار میبود؛ بنابراین تحلیلگران تکنیکال هم انتظار دارند که قیمتها حتی در تحرکات به ظاهر تصادفی، بدون توجه به بازه زمانی مشاهده شده، الگوهای خاصی را نشان دهند؛ به عبارت دیگر قیمت سهام، بر اساس مشاهده رفتارهای گذشته قابل پیشبینی خواهد بود. بیشتر استراتژیهای معاملات تکنیکال بر این فرض استوار است.
تاریخ تکرار میشود : تحلیلگران تکنیکال معتقدند که تاریخ تکرار میشود. ماهیت تکراری حرکت قیمت اغلب به روانشناسی بازار نسبت داده میشود که بر اساس احساساتی مانند ترس یا هیجان قابل پیشبینی است. تحلیل تکنیکال از الگوهای نمودارها برای تجزیه و تحلیل این احساسات و پیشبینی حرکات بعدی بازار استفاده میکند.
تجزیه و تحلیل فنی در مقابل تجزیه و تحلیل بنیادی
این دو روش، مهمترین مکتبهای فکری در بازارهای مالی هستند که با کمک آنها آینده بازار پیشبینی میشود؛ اما این دو مکتب با آنکه هدف مشابهی دارند، اما در دو انتهای یک طیف قرار گرفتهاند و هر کدام از استراتژی یا فلسفه خاص خود استفاده میکنند. این دو روش طرفداران و مخالفان خود را دارند. همانطور که گفتیم تحلیل بنیادی روشی برای ارزیابی اوراق بهادار است که در آن وضعیت مالی شرکتها، مدیریت آنها، درآمدها، هزینهها، داراییها و بدهیهای شرکت همگی به طور دقیق ارزیابی میشوند. تجزیه و تحلیل تکنیکال اما بسیار متفاوت است، در این روش تنها دادههای ورودی، قیمت و حجم سهام هستند. فرض اصلی در این روش این است که تمام فاکتورهای دیگر مانند داراییها و بدهیها و شرایط اقتصادی، همگی در قیمت تعیین میشوند؛ بنابراین میتوان از آنها چشم پوشی کرده و تنها به بررسی قیمتها بسنده کرد. تحلیلگران تکنیکال اصلاً تلاش نمیکنند که ارزش ذاتی یک سهام را پیدا کنند. بلکه تلاش میکنند از نمودارهای سهام استفاده کنند که شناسایی الگوها و روندهای مختلف را انجام بدهند تا بفهمند سهام در آینده به چه سمتی پیش میرود.
مزایا و معایب تحلیل تکنیکال بورس
اجازه بدهید ابتدا از انتقاداتی که به تحلیل تکنیکال وارد است شروع کنیم:
یکی از انتقاداتی که در خصوص این روش از تحلیل معمولاً مطرح میشود، این است که تاریخ دقیقاً تکرار نمیشود؛ بنابراین مطالعه الگوی قیمت میتواند کمی مشکوک باشد و شاید حتی بتوان آن را نادیده گرفت. به نظر میرسد با آن فرض که قیمتها یک پدیده تصادفی هستند، بهتر بتوان مدلسازی آنها را انجام داد.
انتقاد بعدی این است که این روش به طور 100 درصدی پاسخگو نیست. همانطور که گفتیم این روش مانند پیشبینی هواشناسی است که در «بیشتر موارد» درست از آب در میآید اما گاهی هم غلط است. خصوصاً این که در این روش حتی با نگاه کردن به یک نمودار قیمت، دو تحلیلگر مختلف ممکن است نظرهای متفاوتی در مورد آینده قیمتها داشته باشند؛ بنابراین این روش از تحلیل تا حدی میتواند بسته به نظر کارشناس هم دچار تغییر شود.
مورد بعدی این است که در این روش همان طور که اشاره کردیم ارزش ذاتی سهام مشخص نمیشود و تنها میتوان با کمک آن آینده سهام را پیشبینی کرد.
همچنین برای نمادهای جدید که به تازگی به بازار بورس وارد شدهاند، به دلیل آن که تاریخچه قیمتی ندارند، روش تحلیل تکنیکال نمیتواند پاسخگو باشد و باید به سراغ تحلیل بنیادی و سایر روشها رفت.
اما در ادامه به مزایای این روش از تحلیل میپردازیم:
مهمترین مزیت تحلیل تکنیکال این است که به دلیل سادگی، برای اکثر افراد قابل یادگیری است و در آن نیازی به بررسی فاکتورهای بنیادی و متعدد نیست. خصوصاً آن که ابزارهای مختلفی برای یادگیری و اجرای تحلیل تکنیکال وجود دارند که کار را برای افراد تازهوارد در این حوزه سادهتر میکنند.
کتابها و منابع آنلاین هم به سادگی در دسترس همه هستند و میتوان با کمک آنها در مدتزمانی کوتاه تحلیل تکنیکال بورس را فراگرفت.
مورد بعدی این است که با استفاده از این روش، میتوان استراتژیهای معاملاتی و نقاط ورود و خروج را تعیین کرد و این مسئله خصوصاً برای افراد ناوارد میتواند بسیار کمککننده باشد. در واقع شما میتوانید خرید و فروش در معاملات خود را مشخص کرده و اشتباهات کمتری در این زمینه مرتکب شوید.
همچنین تحلیل تکنیکال بسیار منعطف و سریع است. با استفاده از این روش میتوان پیشبینی تحرکات قیمتی همه انواع داراییها را انجام داد. خصوصاً این که این کار را میتوان برای بازههای زمانی کوتاه در حد 15 دقیقه و بیشتر (در حد ساعت و روز و حتی ماهانه) انجام داد.
همچنین سرعت مناسب این روش کمک میکند که معاملهکنندگان فرصت کافی برای واکنش نشان دادن به تحرکات بازار را داشته باشند.
آموزش تحلیل تکنیکال بورس
برخلاف یک تحلیل بنیادی که تلاش میکند ارزش یک سهام را بر اساس نتایج تجاری مانند فروش و درآمد ارزیابی کند، تحلیل تکنیکال بورس در بازارهای مالی بر مطالعه قیمت و حجم معامله متمرکز است. در این روش معمولاً تحلیلگران برای به دست آوردن سیگنالهای کوتاهمدت از ابزارهای مختلفی استفاده میکنند که مهمترین آنها نمودارها است. شاید جالب باشد بدانید که قدمت تحلیل تکنیکال به بیش از 200 سال پیش برمیگردد. در اواخر دهه 1800 میلادی فردی به نام چارلز داو نظریه داو را ارائه داد که در آن پیشنهاد میشد تجزیه و تحلیل بازار مالی بر اساس فعالیتهای معاملاتی گذشته و تغییرات قیمت انجام شود. داو معتقد بود که قیمت فعلی به هیچ عنوان روندی تصادفی ندارد و هرگز هم تصادفی نبوده است؛ بنابراین با تحلیل مناسب آن میتوان روند قیمت در آینده را نیز به دست آورد. بعد از داو، در طول دهههای گذشته افراد مختلفی این نظریه را بسط دادهاند و در نتیجه تلاش این افراد، امروزه آموزش تحلیل تکنیکال بورس به عنوان یک علم مهم در این حوزه صورت میگیرد. به خاطر داشته باشید که تحلیلگران حرفهای هرگز از تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی به تنهایی برای پیشبینی روند بازار استفاده نمیکنند. هرچند که معاملهگران خرد این روش را بیشتر میپسندند؛ اما صاحبان حرفهای سهام و تحلیلگران متخصص تحقیقات خود را فقط بر اساس تحلیل تکنیکال یا بنیادی قرار نمیدهند و از همه ابزارهای موجود استفاده میکنند تا به نتایجی دقیقتر و قابل اعتمادتر برسند.
تحلیل تکنیکال بورس در بازارهای مالی چگونه تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی انجام میشود؟
بسیاری از تحلیلگران در این روش از یک رویکرد بالا به پایین استفاده میکنند. درواقع ابتدا از تجزیه و تحلیل بازار در سطح گسترده شروع کرده و بعد به بخشهای خاص یا صنایع مورد نظرشان محدود میشوند و سپس به تجزیه و تحلیل سهامها به صورت جداگانه میپردازند. زیبایی تجزیه و تحلیل تکنیکال در چند منظوره بودن آن است. شما میتوانید این روش را برای هر نوع دارایی که در آن عرضه و تقاضا تعیین کننده قیمت باشد به کار بگیرید. در این روش تنها به نمودارها نیاز دارید. فرقی نمیکند که نمودار مربوط به بازه زمانی 2 روز باشد یا 2 سال. تنها کافی است به سطوح پشتیبانی، مقاومت، روندها، دامنه معاملات و سایر جنبه به طور دقیق نگاه کنید و تحلیل نمودار را انجام بدهید. این کار ممکن ساده به نظر برسد اما خیلی هم آسان نیست. برای خبره شدن در این روش، نیاز به مطالعه جدی و ذهن باز دارید.
به طور کلی تحلیلگران فنی انواع گستردهای از شاخصهای زیر را بررسی میکنند:
شاخصهای حجم و حرکت
سطوح پشتیبانی و مقاومت
شروع کار در بازار بورس
بسیاری از مردم مایل به سرمایهگذاری در بازار بورس هستند اما هنوز مطمئن نیستند که چگونه و از کجا شروع کنند. قطعاً با ثبتنام آنلاین میتوان این کار را انجام داد اما چگونه میخواهید بفهمید که کدام سهامها را بخرید و چه زمان معاملات خود را به انجام برسانید؟ شرکت کارگزاری سرمایه و دانش با 16 سال سابقه کار و به عنوان کارگزار رتبه الف در این زمینه میتواند راهنمای شما باشد. استفاده از صندوقهای سرمایهگذاری یا خدمات سبدگردانی در این کارگزاری زیر نظر سازمان بورس و اوراق بهادار انجام میشود که میتواند به عنوان اولین قدمهای شما در بازار سرمایه تلقی شود.
تحلیل بنیادی چیست؟ (فاندامنتال)
وقتی شما برای معامله می شوید ؛ چه با سهام یک شرکت روبرو باشید و چه با ارزهای ارز دیجیتال تازه تاسیس ، هیچ علم دقیقی در این زمینه وجود ندارد. یا اگر وجود داشته باشد ، بازیکنان برتر وال استریت اطمینان می دهند که این فرمول به عنوان یک راز کاملاً محرمانه باقی بماند.
آنچه در عوض داریم ، مجموعه وسیعی از ابزارها و روش ها است که توسط بازرگانان و سرمایه گذاران استفاده می شود. در بیشتر موارد ، شما می توانید این تکنیک ها را به دو دسته تجزیه و تحلیل بنیادی (فاندامنتال) و تجزیه و تحلیل فنی (تکنیکال) تقسیم کنید .
در این مقاله ، ما به اصول تحلیل بنیادی خواهیم پرداخت.
تحلیل بنیادی چیست؟
تجزیه و تحلیل بنیادی (فاندامنتال) روشی است که سرمایه گذاران و بازرگانان برای ایجاد و شناسایی ارزش ذاتی دارایی ها یا مشاغل از آن استفاده می کنند. برای ارزش گذاری دقیق این موارد ، آنها عوامل داخلی و خارجی را به دقت بررسی می کنند تا تعیین کنند که دارایی یا کسب و کار موردنظر بیش از حد ارزش گذاری شده یا کم ارزش است. نتیجه گیری آنها می تواند به تدوین بهتر استراتژی کمک کند که احتمالاً بازده خوبی داشته باشد.
به عنوان مثال ، اگر به شرکتی علاقه مند شدید ، ممکن است ابتدا چیزهایی مانند درآمد شرکت ، ترازنامه ، صورت های مالی و گردش پول را مطالعه کنید تا از سلامت مالی آن مطلع شوید. سپس می توانید از سازمان خارج شوید و به بازار یا صنعتی که در آن فعالیت می کند نگاه کنید. رقبا چه کسانی هستند؟ چه جمعیتی شرکت را هدف قرار داده است؟ آیا در حال گسترش است؟ برای در نظر گرفتن ملاحظات اقتصادی مانند نرخ بهره و تورم ، می توانید حتی بیشتر بزرگنمایی کنید ، فقط چند عامل را نام ببرید.
آنچه در بالا گفته می شود همان چیزی است که از پایین به بالا شناخته می شود: شما با شرکتی که به آن علاقه دارید شروع می کنید و برای درک جایگاه آن در اقتصاد گسترده تر تلاش می کنید. اما شما می توانید یک رویکرد از بالا به پایین را اتخاذ کنید ، جایی که با بررسی تصویر بزرگتر انتخاب های خود را محدود می کنید.
هدف نهایی با این نوع تحلیل تولید یک قیمت سهام پیش بینی شده و مقایسه آن با قیمت فعلی است. اگر این عدد از قیمت فعلی بالاتر باشد ، ممکن است نتیجه بگیرید که کم ارزش است. اگر کمتر از قیمت بازار باشد ، می توانید فرض کنید که در حال حاضر بیش از حد ارزش گذاری شده است. شما می توانید در مورد خرید یا فروش سهام آن شرکت خاص ، آگاهانه تصمیم بگیرید.
تحلیل بنیادی (فاندمنتال) در مقابل تحلیل فنی (تکنیکال)
معامله گران و سرمایه گذاران تازه وارد ارزهای رمزنگاری شده ، فارکس یا بازارهای سهام اغلب در انتخاب روش خود اشتباه می گیرند. تجزیه و تحلیل بنیادی و تجزیه و تحلیل فنی کاملاً در تضاد است و برای تجزیه و تحلیل موارد مختلف به روشهای کاملاً متفاوتی متکی هستند. و با این وجود ، هر دو داده مربوط به تجارت را ارائه می دهند. خوب کدام یک بهتر است؟
در حقیقت ، از آنچه هر یک روی میز می آورد ممکن است منطقی تر باشد. در حقیقت ، تحلیل گران بنیادی معتقدند که قیمت سهام لزوماً نشان دهنده ارزش واقعی سهام نیست ، ایدئولوژی ای که تصمیمات سرمایه گذاری آنها را پشتیبانی می کند.
برعکس ، تحلیل گران فنی بر این باورند که حرکت قیمت آینده را می توان تا حدودی از داده های قیمت گذشته و حجم آن پیش بینی کرد. آنها خودشان را با مطالعه عوامل خارجی نگران نمی کنند و ترجیح می دهند در نمودارها ، الگوها و روند بازارها تمرکز کنند. هدف آنها شناسایی نقاط ایده آل برای ورود و خروج از موقعیت ها است.
طرفداران فرضیه بازار کارآمد (EMH) بر این باورند که به طور مداوم با تجزیه و تحلیل فنی (تکنیکال) نمی توان از بازار پیشی گرفت . این تئوری نشان می دهد که بازارهای مالی نمایانگر کلیه اطلاعات شناخته شده در مورد دارایی ها هستند (که “منطقی” هستند) و داده های تاریخی را قبلاً در نظر گرفته اند. نسخه های “ضعیف” EMH تجزیه و تحلیل اساسی را بی اعتبار نمی کند ، اما اشکال “قوی تر” استدلال می کند ، حتی با تحقیقات دقیق ، دستیابی به یک امتیاز رقابتی غیرممکن است.
قابل درک است که هیچ استراتژی عینی بهتری از این جفت وجود ندارد ، زیرا هر دو می توانند بینش ارزشمندی را در زمینه های مختلف ارائه دهند. برخی ممکن است به برخی از سبک های معاملاتی بهتر وام دهند و در عمل ، بسیاری از تجار برای مشاهده تصویر بزرگتر از ترکیبی از هر دو استفاده می کنند. این مورد برای معاملات کوتاه مدت درست است همانطور که برای سرمایه گذاری های بلند مدت نیز صادق است.
تحلیل تکنیکال (Technical Analysis)
فعالیت در بازارهای مالی بدون اطلاع از نحوه انجام این کار بسیار خطرناک و پرریسک میباشد. سرمایهگذار باید از انتخاب خود کاملاً آگاه باشد. این آگاهی شامل بازار مدنظر، دارائی مدنظر در تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی آن بازار، نقطه ورود، میزان ریسک و بازدهی معامله و در نهایت میزان سرمایه ورودی در معامله میباشد. به منظور کسب این آگاهی، روشهای متنوعی معرفی شده است که به تحلیل بازارهای مالی معروف هستند. از معروفترین روشهای تحلیل، میتوان تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) و تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) را نام برد. در این مقاله به بررسی تحلیل تکنیکال خواهیم پرداخت.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال، یک متد معاملاتی به منظور ارزیابی موارد قابل سرمایهگذاری و شناسائی فرصتها با بررسی روندهای آماری جمعآوریشده از فعالیتهای معاملاتی موجود در آن بازار، نظیر نوسانات قیمتی و حجم معاملات، میباشد.
برخلاف تحلیل بنیادی، که در تلاش برای ارزیابی یک دارائی براساس نتایج آن کسب و کار نظیر فروش و درآمد میباشد، تحلیل تکنیکال بر مطالعه قیمت و حجم معاملات تمرکز میکند. ابزارهای تحلیل تکنیکال برای شناسائی نحوه تأثیرگذاری عرضه و تقاضا بر تغییرات قیمت، حجم و در ادامه نوسانات قیمتی استفاده میشوند.
معمولاً در تحلیل تکنیکال برای ایجاد سیگنالهای معاملاتی کوتاهمدت از ابزارهای نمودارخوانی مختلف استفاده میشود. ولی این روش تحلیل همچنین میتواند به ارزیابی قدرت یا ضعف یک دارائی نسبت به کلیت بازار یا یکی از بخشهای آن کمک کند. این اطلاعات به تحلیلگران کمک میکند تا ارزیابیهای تخمینی خود را بهبود دهند.
تحلیل تکنیکال برای هر دارائی با پیشینه معاملاتی قابل استفاده میباشد. این دارائی میتواند شامل سهام شرکتها، قراردادهای آتی، کالاهای ارزشمند، قراردادهای با سود ثابت، ارزهای فیات و سایر دارائیها باشد. اگرچه در کشور ما، ایران، این روش تحلیلی بیشتر برای بررسی سهام بازار بورس اوراق بهادار مورد استفاده قرار میگیرد، مبانی این روش در هر بازار مالی قابل استفاده میباشد. در واقع، تحلیل تکنیکال در بازار کالاهای ارزشمند و بازار فارکس بسیار محبوب و معمولتر است. در این بازارها، معاملهگران بیشتر بر نوسانات قیمتی در کوتاهمدت متمرکز میشوند.
پیشینه و فرض اولیه
تحلیل تکنیکالی که امروزه مورد استفاده قرار میگیرد، اولین بار در اواخر قرن ۱۹ توسط چارلز داو (Charles Dow) در تئوری داو (Dow Theory) معرفی شد. محققان ارزشمندی همچون ویلیام همیلتون (William P. Hamilton)، رابرت رئا (Robert Rhea)، ادسون گولد (Edson Gould) و جان مگی (John Magee) با مشارکت در مبانی تئوری داو به شکلگیری پایههای آن کمک کردند. امروزه تحلیل تکنیکال پس از سالها تحقیق به دربرداشتن صدها الگو و سیگنال تکامل یافته است.
تحلیل تکنیکال بر این فرض که فعالیت معاملاتی پیشین و تغییرات قیمت در یک دارائی میتوانند مشخصههای باارزشی از نوسانات قیمتی در آینده دارائی باشند استوار است. این فرض، در کنار قوانین معاملاتی یا سرمایهگذاری، به استراتژیهای تحلیل تکنیکال شکل میدهد. معاملهگران خرد ممکن است تصمیمات معاملاتی خود را صرفاً برپایه نمودار قیمت یک دارائی و آمارهای مشابه اتخاذ کنند، ولی تحلیلگران با سرمایه کلان به ندرت تحقیقات خود را به تحلیل بنیادی یا تکنیکال تنها محدود میکنند.
مفهوم تحلیل تکنیکال
تقریباً نوسانات قیمتی در هر ابزار معاملاتی، نظیر بازار آتی و مشتقه، تحت تأثیر نیروی عرضه و تقاضا است. تحلیل تکنیکال در تلاش است تا این حرکات قیمتی را پیشبینی کند. این ابزارها شامل سهام شرکتها، اوراق قرضه، قراردادهای آتی و جفتارزهای فیات میشود. در واقع، بعضی افراد تحلیل تکنیکال را به سادگی، مطالعه نیروی عرضه و تقاضای منعکس شده در حرکات قیمتی بازار میدانند. ولی بعضی از تحلیلگران به غیر از قیمت، پارامترهای دیگری نظیر حجم معاملاتی یا شاخصهای بهره دارائی را نیز مدنظر میگیرند.
در این روش تحلیلی، صدها الگو و سیگنال توسط محققان به منظور پشتیبانی از معامله با تحلیل تکنیکال توسعه یافته است. تحلیلگران تکنیکال همچنین سیستمهای معاملاتی بسیاری برای کمک به پیشبینی و معامله در حرکات قیمتی ارائه دادهاند. بعضی از اندیکاتورها به طور کلی بر شناسائی روند فعلی بازار به همراه نواحی حمایت و مقاومت متمرکز هستند. در حالی که سایر اندیکاتورها بر مشخص نمودن قدرت روند و احتمال ادامهدار بودن آن متمرکز هستند. اندیکاتورها و الگوهای نمودارخوانی تکنیکال معمول شامل خطوط روند، کانالها، میانگینهای متحرک و اندیکاتورهای تکانه (Momentum) هستند.
به طور کلی، تحلیلگران تکنیکال دستهبندی کلی اندیکاتورها را به شکل زیر نگاه میکنند:
- روندهای قیمتی
- الگوهای قیمتی
- اندیکاتورهای حجم و تکانه (Momentum)
- اسیلاتورها
- میانگینهای متحرک
- سطوح حمایت و مقاومت
پیشفرضهای تحلیل تکنیکال
دو روش اصلی برای بررسی دارائیها و اتخاذ تصمیمهای سرمایهگذاری وجود دارد: تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال. تحلیل بنیادی شامل بررسی گزارشات مالی شرکتها به منظور مشخص نمودن ارزش واقعی کسب و کار میباشد. این در حالی است که تحلیل تکنیکال تصور دارد که قیمت یک دارائی در حال حاضر، بازتاب همه اطلاعات عمومی موجود است و به همین دلیل بر بررسی آماری حرکات قیمت متمرکز میشود. تحلیل تکنیکال در تلاش است تا وضعیت روانی بازار در پشت روندهای قیمتی را با مشاهده الگوها و روندها به جای بررسی پارامترهای بنیادی آن دارائی درک کند.
چارلز داو یک سری مقاله با موضوع تئوری تحلیل تکنیکال منتشر کرد. نوشتههای او شامل دو فرض پایه بود که باعث شکلگیری چهارچوب معاملات بر پایه تحلیل تکنیکال شد:
- بازارها با مقادیری که نشاندهنده فاکتورهای تأثیرگذار بر قیمت یک دارائی هستند کارآمد بوده
- حتی حرکات تصادفی قیمت در بازار هم نشان از حرکت در الگوهای قابل شناسائی و روندهائی دارند که در طول زمان تکرار میشوند.
سه فرض اصلی
امروزه، حوزه تحلیل تکنیکال بر کار داو بنا شده است. تحلیلگران حرفهای به طور معمول سه فرض کلی را در این متد قبول میکنند:
- همه چیز در بازار لحاظ شده است: تحلیلگران تکنیکال باور دارند که همه چیز، از گزارشات بنیادی شرکت تا فاکتورهای پهناور بازار (سیاستهای بینالمللی تا جزئیات گزارشات مالی شرکتها) تا روانشناسی بازار در سهام قیمتگذاری شده است. این دیدگاه با نظریه بازار کارآمد (Efficient Market Hypothesis (EMH)) که نتیجهگیری یکسانی دارد، موافق است. تنها مورد باقی مانده بررسی حرکات قیمت میباشد که تحلیلگران تکنیکال محصول عرضه و تقاضای یک دارائی خاص در بازار میدانند.
- قیمت براساس یک روند حرکت میکند: تحلیلگران تکنیکال انتظار دارند که قیمتها، حتی در حرکات تصادفی بازار، روندی را فارغ از تایمفریم مورد استفاده برای بررسی نشان دهند. به زبان دیگر، احتمال اینکه قیمت یک دارائی در مسیر یک روند پیشروی کند بیشتر از حرکت نامنظم آن میباشد. اکثر استراتژیهای معاملاتی تکنیکال برپایه این فرض بنا شدند.
- تاریخ خود را تکرار میکند: تحلیلگران تکنیکال باور دارند که تاریخ خود را تکرار میکند. طبیعت تکرارپذیر حرکات قیمتی معمولاً ناشی از روانشناسی بازار است که برپایه احساساتی چون ترس یا هیجان بسیار قابل پیشبینی میباشد. تحلیل تکنیکال الگوهای قیمتی را برای بررسی این احساسات و حرکات حاصله از آن در بازار به منظور شناسائی روند مورد استفاده قرار میدهند. در حالی که بسیاری از مدلهای تحلیل تکنیکال برای بیش از ۱۰۰ سال مورد استفاده بوده است، همچنان باور بر مرتبط بودن آنهاست. زیرا آنها الگوهائی را در حرکات قیمت ارائه میدهند که معمولاً خود را تکرار میکنند.
تحلیل تکنیکال در برابر تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال، دو سیستم فکری برای بررسی بازارهای مالی، در دو طرف مخالف طیف قرار دارند. هر دو روش برای تحقیقات و پیشبینی روندهای آتی در قیمت دارائیهای مختلف استفاده میشوند و به مانند هر استراتژی و فلسفه سرمایهگذاری دیگری، هر دوی این روشها نقاط قوت و ضعف مختص به خود را دارند.
تحلیل بنیادی یک روش برای ارزیابی دارائیها از طریق اندازهگیری ارزش ذاتی دارائی میباشد. تحلیلگران بنیادی همهچیز از کلیت وضعیت اقتصادی و شرایط صنعت تا وضعیت اقتصادی و مدیریت شرکتها را مطالعه میکنند. سودآوریها، هزینهها، دارائیها و بدهیها همگی پارامترهای مهمی در تحلیل بنیادی هستند.
تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی در این مورد تفاوت دارد که قیمت دارائی و حجم معاملاتی آن تنها ورودیهای تحلیل هستند. هسته مرکزی فرضیات در تحلیل تکنیکال این است که همه اطلاعات بنیادی شناخته شده در قیمت دارائی لحاظ شدهاند. در نتیجه، نیازی به توجه بیشتر به اطلاعات بنیادی نیست. تحلیلگران تکنیکال به دنبال ارزیابی ارزش ذاتی دارائی نیستند. به جای آن، از نمودار هر دارائی به منظور شناسائی الگوها و روندهائی که نشان دهنده رفتار آینده قیمت هستند، استفاده میکنند.
محدودیتهای تحلیل تکنیکال
بعضی از تحلیلگران و محققان آکادمیک باور دارند که نظریه بازار کارآمد یا EMH توضیح داده است که چرا نباید انتظار اطلاعات قابل معامله در پیشینه دادههای قیمت و حجم معاملات با استفاده از تحلیل تکنیکال را داشته باشیم. همچنین به علت مشابه، اطلاعات بنیادی کسب و کار نیز نمیتواند اطلاعات قابل معاملهای ارائه دهد. این نقطه نظرها تحت عنوان نقاط ضعف و قدرت EMH شناخته میشوند.
نقد دیگری که بر تحلیل تکنیکال میرود، این است که تاریخ دقیقاً خود را تکرار نمیکند. در نتیجه، اهمیت مطالعه الگوهای قیمتی شک برانگیز میشود و میتواند درنظر گرفته نشود. قیمتها با درنظر گرفتن حرکت تصادفی قابل مدلسازی بهتری هستند.
سومین نقد وارد بر تحلیل تکنیکال، این است که تنها در بعضی موارد جوابگو میباشد. ولی تنها به این دلیل که شامل یک پیشگوئی است که به خودی خود محقق میشود. برای مثال، بسیاری از معاملهگران تکنیکال یک سفارش حد ضرر در زیر میانگین متحرک ۲۰۰ روزه دارائی قرار میدهند. اگر تعداد زیادی از معاملهگران به این شکل عمل کنند و قیمت دارائی به این سطح برسد، تعداد زیادی از سفارشات فروش در این لحظه فعال میشود. این اتفاق منجر به ریزش بیش از پیش قیمت دارائی و تأیید پیشبینی معاملهگران میشود.
پس از ریزش قیمت، سایر معاملهگران نیز با کاهش قیمت اقدام به فروش دارائی خود میکنند که به قدرت روند نزولی میافزاید. این فشار فروش کوتاه مدت میتواند به خودی خود محقق شده در نظر گرفته شود. ولی این اتفاق تأثیر کمی بر قیمتی که دارائی پس از هفتهها و ماهها خواهد داشت، دارد. در کل، اگر تعداد کافی از افراد از سیگنال یکسان استفاده کنند، میتوانند منجر به ایجاد حرکت پیشبینی شده توسط سیگنال شوند. ولی در بلندمدت، این گروه از افراد قادر به کنترل قیمت نخواهند بود.
پاسخ به نقدهای وارده
جواب جان مورفی
در جواب به انتقادات مطرح شده، بزرگان تحلیل تکنیکال مثل جان مورفی (John J. Murphy) و رابرت پرکتر (Robert R. Prechter) در نوشتههای خود توضیحاتی مطرح کردند. در جواب به دو نقد اول، جان مورفی اذعان میکند که شناسائی رفتار آینده نمودار با استفاده از پیشینه قیمتی، نیازمند توانائی فرد در خواندن نمودار قیمتی پیش روی وی میباشد. همچنین در جواب به نقد آخر اعلام میکند که در صورتی که رفتار نمودارها کاملاً تصادفی و بیطرف بوده و الگوهای موجود تنها در ذهن تحلیلگر شکل میگیرد، به چه صورت امکان دارد که تعداد کافی از افراد همگی به یک شکل اقدام به معامله کنند؟ از طرفی، باید در نظر داشت که تحلیلگران حرفهای تکنیکال، سناریوهای مختلفی از حرکت قیمت در حین تحلیل در نظر میگیرند و به هیچ وجه انتظار ندارند که بازار صرفاً براساس تحلیل آنها پیش برود.
جان مورفی در نهایت همه خوانندگان کتاب خود را دعوت به بررسی نمودار قیمت هر دارائی قابل معامله میکند تا وجود روند قیمتی در همه آنها را به مخاطب خود نشان دهد و در نتیجه عنوان کند که تحلیلگر تکنیکال همیشه همراه با روند حرکت میکند. در نتیجه، تا زمانی که روند وجود داشته باشد، تحلیل تکنیکال جوابگو خواهد بود.
جواب رابرت پرکتر
رابرت پرکتر در کتاب خود، مبانی امواج الیوت، گامی فراتر گذاشت و عنوان میکند که افراد آماتور، در هر سطحی از موفقیت، همیشه در پارهای از مواقع دچار سردرگمی نسبت به بازار میشوند و در پارهای از مواقع، بعد از ناتوانی شخصی در شناسائی مسیر بازار، پیشبینی آینده بازار را غیرممکن میدانند. افراد آکادمیک، اشخاص باهوشی هستند که برای توضیح ناتوانی خود برای پیشبینی بازار از دیدگاه EMH و نظریه ورود تصادفی استفاده میکنند.
وی همچنین اذعان میکند که تئوری امواج الیوت با الگوهای موجود در تایمفریمهای مختلف، از ساعتی تا سالیانه، از هر زاویه EMH و نظریه ورود تصادفی را به چالش میکشد. الگوهای موجود از زمانی که الیوت نزدیک به ۸۰ سال پیش در کتاب خود، مبانی موج، آنها را نشان داد تاکنون با بازار مطابقت داشتهاند که این کاملاً خلاف نقد سوم میباشد.
هر دو نفر در ادامه با اشاره به تعداد بالای افرادی که به انواع مختلف تکنیکال اقدام به سود کرده بودند، احتمال وقوع این مورد را در صورت تصادفی بودن مطلق بازار صفر دانسته و به همین دلیل مجدداً این نظریه را زیر سوال بردند.
در این رابطه، پرکتر اعلام میکند که یک معاملهگر بسیار کوتاهمدت که در یک هفته دهها تصمیم معاملاتی میگیرد و کسب درآمد میکند. در صورت تصادفی بودن بازار، با توجه به محاسبات ریاضیدان، دیوید برگامینی (David Bergamini)، قادر به فتح احتمالی بسیار کمتر از حالتی است که یک سکه را ۵۰ بار پشت سر هم بیندازیم و هر دفعه “شیر” بیاید (یک دوم به توان ۵۰). برای درک این احتمال برگامینی توضیح میدهد که برای این حالت یک میلیون نفر به ازای ۴۰ ساعت در هفته، هر دقیقه ۱۰ بار سکه را میاندازند و با این حال بعد از ۹ قرن فقط یک بار این اتفاق میافتد.
جمعبندی
تعریف تحلیل تکنیکال، به همراه مقایسه آن با تحلیل بنیادی، نقدهای وارد به آن و همچنین پاسخ بزرگان بازار به این نقدها در این مقاله ارائه شد. اگرچه هر فرد براساس تیپ شخصیتی خود میبایست روش تحلیلی-معاملاتی مناسب خود را انتخاب کند، ولی میتوان گفت که تحلیل تکنیکال به تنهائی قادر به برطرف کردن نیازهای تحلیلی-معاملاتی همه افراد خواهد بود.
منابع
Murphy, John J. Technical Analysis of the Financial Markets: A Comprehensive Guide to Trading Methods and Applications. United Kingdom: New York Institute of Finance, 1999.
Prechter, Robert Rougelot., Frost, Alfred John. ELLIOTT WAVE PRINCIPLE – KEY T. United States: PROBUS PUBLISHING Company, 2005.
تحلیل فاندامنتال چیست؟
سرمایه گذاری در ارزهای دیجیتال به تحقیق با دقت و اندازه گیری تمام فاکتورهای در دسترس نیاز دارد. اکثر پروژههای ارزهای دیجیتال مانند ارزهای معروفی همچون اتریوم، اطلاعات مهمی همچون اهداف، نحوه در آمد زایی، تیم پشت پروژه و نحوه توسعه پروژه در اختیار عموم قرار میدهند. به کار گیری فاکتورهای کیفی و کمی مرتبط با یک ارز دیجیتال و بررسی اطلاعات مربوط به پروژه آن به شما کمک میکند تا تحلیل فاندامنتال یا بنیادی از آن ارز داشته باشید.
دانستن تحلیل فاندامنتال یا fundamental analysis به شما کمک میکند تا تشخیص دهید یک ارز دیجیتال ارزش خرید دارد یا نه. با توجه به اینکه یادگیری تحلیل بنیادی ارزهای دیجیتال از اولین مراحل ورود به این بازار جذاب است، ما در این مقاله تصمیم داریم تا شما را با نحوه انجام تحلیل فاندامنتال و فاکتورهای مهم مربوط به آن آشنا کنیم. پس با داجکس تا انتهای این مطلب همراه باشید.
تحلیل فاندامنتال در ارزهای دیجیتال به چه معناست؟
تحلیل فاندامنتال یا تحلیل بنیادی، ارزش ذاتی یک دارایی را تعیین میکند. ارزیابی اطلاعات زیربنایی در مورد یک پروژه ارز دیجیتال به ما کمک میکند تا تشخیص دهیم ارزش یک دارایی از حد واقعی آن کمتر یا بیشتر است. همانطور که می دانید، بازارهای ارزهای دیجیتال، نوسانات زیادی دارند. حتی ارزهای معتبری مانند بیت کوین و اتریوم هم از این نوسانات در امان نیستند. بنابراین زمانی که میخواهیم در یک ارز دیجیتال سرمایه گذاری کنیم باید بدانیم که پول خود را روی چه پروژهای با چه اهدافی سرمایه گذاری کردهایم. این اساس هر نوع سرمایه گذاری است!
انجام تحلیلهای فاندامنتال و بنیادی به سرمایه گذاران غیر تکنیکال و معامله گران با تجربه کمک میکند تا با اطمینان بیشتری در بازار معامله کنند. با استفاده از fundamental analysis امکان استفاده از استراتژیهای آگاهانه با شانس سود آوری بهتر نیز بیشتر خواهد شد. اگر به تازگی وارد بازار ارزهای دیجیتال شدهاید میتوانید با کمک دوره ارز دیجیتال با نحوه تحلیل فاندامنتال در کنار تحلیل تکنیکال آشنا شوید.
مهمترین فاکتورهای تحلیل فاندامنتال در ارزهای دیجیتال
مهمترین هدف تحلیل بنیادی ارزهای دیجیتال، کاهش ریسک سرمایه گذاری و ارزیابی پتانسیل سود آوری یک دارایی دیجیتال است. ما در آموزش مقدماتی ارز دیجیتال با مثالهای کاربردی و واقعی در مورد اینکه چگونه ارزش واقعی یک ارز دیجیتال را تعیین کنیم صحبت میکنیم. برای تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال میتوان از سه دسته فاکتور مختلف استفاده کرد:
- معیارهای مربوط به بلاکچین
- معیارهای مالی
- معیاریهای مربوط به پروژه
در ادامه این مطلب به طور کامل با هر سه نوع معیار fundamental analysis در ارزهای دیجیتال آشنا خواهیم شد.
معیارهای تحلیل فاندامنتال بر اساس بلاکچین (فاکتورهای بلاکچین)
ما قبلاً در مقاله بلاکچین چیست به طور کامل با این تکنولوژی و اهمیت آن در بازار ارزهای دیجیتال آشنا شدیم. بلاکچین یک منبع ارزشمند است که اطلاعات خام زیادی را در خود جای داده است. خوش بختانه با کمک رابطهای برنامه نویسی مختلف (API ها) میتوانیم این اطلاعات خام را از زنجیره بلاکها استخراج کنیم و از آنها برای تحلیل دقیقتر کمک بگیریم. منابعی مانند تریدینگ ویو و کوین مارکت کپ با ارائه گزارشهایی مانند تعداد کاربران فعال، تعداد تراکنشها و کارمزد تراکنشها در این راه به ما کمک میکنند.
سه معیار مهم مرتبط با بلاکچین برای تجزیه و تحلیل فاندامنتال یک ارز دیجیتال شامل نرخ هش، وضعیت آدرسهای فعال و کارمزد تراکنشها میشوند. بیایید نگاه دقیقتری به این سه فاکتور بیاندازیم و نحوه استفاده از آنها در تحلیل بنیادی را بررسی کنیم.
نرخ هش یا Hash rate؛ نشان دهنده افزایش یا کاهش قیمت
نرخ هش نشان دهنده قدرت محاسباتی لازم برای انجام محاسبات پیچیده در هنگام استخراج ارزهای دیجیتال است. این نرخ برای بلاکچین هایی که از سیستم اثبات کار یا POW استفاده میکنند کاربرد دارد. نرخ هش واقعی، دقیقاً قابل اندازه گیری نیست اما بر اساس دادههای مختلف تخمین زده میشود. هرچه نرخ هش بالات باشد، ماینرها انگیزه بیشتری برای ماینینگ کردن و کسب سود دارند. همچنین امنیت شبکه نیز بیشتر میشود. از طرفی با استفاده از نرخ هش، ماینرها میتوانند سود خود را نیز تخمین بزنند.
در مقابل، وقتی نرخ هش کاهش پیدا میکند، ماینرها ممکن است، استخراج ارز دیجیتال را کم سود بدانند. در نتیجه ماینرها تسلیم میشوند و از استخراج دست میکشند. زمانی که بازارها به سمت افت قیمت حرکت میکنند، نرخ هش نیز به دلیل تسلیم شدن تعداد بیشتری از ماینرها، کاهش پیدا میکند. این موضوع علاقه سرمایه گذاران را نیز کاهش میدهد. آشنایی با این مباحث برای معاملهگران نوسانی اهمیت زیادی دارد. برای آشنایی بیشتر با این نوع استراتژی، مقاله سوئینگ تریدینگ چیست را مطالعه کنید.
تعداد و وضعیت آدرس کیف پولها، یکی از معیارهای مهم تحلیل بنیادی
یکی دیگر از روشهای تحلیل فاندامنتال بر اساس دادههای بلاکچین، بررسی تعداد آدرسهای فعال در شبکه است. معمولاً در این روش، رشد یا کاهش آدرسهای فعال در یک دوره زمانی مشخص (چند روز، هفته یا ماه) بررسی میشود. افزایش تعداد آدرسهای فعال نشان دهنده افزایش علاقه سرمایه گذاران به یک ارز دیجیتال و کاهش آن نشان دهنده کمتر شدن تمایل نسبت به یک ارز دیجیتال است. ما در آموزش پیشرفته ارز دیجیتال با فاکتورهای دیگری که ممکن است به بررسی بهتری بازار در کنار آدرسهای فعال کمک کنند، آشنا خواهیم شد.
ارزش معاملات و کارمزد تراکنشها در تحلیل فاندامنتال
در تحلیل بنیادی، بررسی ارزش معاملات در اولویت قرار دارد. محاسبه ارزش تراکنشها بسیار ساده است. برای مثال اگر 5 تراکنش 250 دلاری بیت کوین در یک روز داشته باشیم، ارزش تراکنشهای روزانه 1250 دلار خواهد بود. افزایش ارزش معاملات و تراکنشهای روزانه در مقایسه با روزهای قبل، میتواند یک سیگنال مثبت باشد؛ حتی اگر بازار در حال کاهش قیمت باشد.
علاوه بر این، کارمزدها منعکس کننده تقاضای بیشتر در بازار و نیاز به انجام تراکنشهای سریعتر است. افزایش کارمزدها نشانهای برای صعودی بودن بازار است. خصوصاً در شبکههایی مانند اتریوم این موضوع نشان دهنده افزایش تعداد کاربران و بیشتر شدن کاربرد شبکه است. زمانی که قصد انجام معاملات مارجین را دارید، این موضوع به شما کمک میکند تا شرط بندیهای دقیقتری روی قیمت آینده بازار داشته باشید. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد معاملات مارجین توصیه میکنیم مقاله معاملات مارجین چیست را مطالعه کنید.
معیارهای مالی در تحلیل فاندامنتال و بنیادی ارزهای دیجیتال
یکی دیگر از اهداف تحلیل فاندامنتال، پیش بینی چشم انداز یک دارایی دیجیتال است. برای این کار ما باید معیارهای کیفی را به معیارهای کمی قابل اندازه گیری تبدیل کنیم. اینجاست که معیارهای مالی یا financial metrics در تحلیل بنیادی به کمک ما میآیند. تحلیل مالی ارزهای دیجیتال، شامل درک شرایط معاملاتی داراییها از جمله نقدینگی، عوامل مرتبط با آن و واکنشهای بازار است که با تحلیل تکنیکال تفاوت دارد (برای تکمیل کردن مهارتهای تحلیلی توصیه میکنیم مقاله تحلیل تکنیکال چیست را حتما مطالعه کنید). در ادامه با معیارهای مالی مهم در تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال آشنا خواهیم شد:
مارکت کپ و اهمیت آن در تحلیل فاندامنتال
کسانی که در بازار ارزهای دیجیتال کار میکنند، باید بدانند مارکت کپ یعنی چه و چه کاربردی در معاملهگری دارد. مارکت کپ نشان دهنده ارزش کل بازار یک ارز دیجیتال است که از ضرب قیمت فعلی در کل تعداد سکههای در حال گردش یک ارز دیجیتال به دست میآید. هرچقدر ارزش بازار یا مارکت کپ یک ارز دیجیتال بیشتر باشد، نشان دهنده معتبرتر بودن آن و احتمالاً نوسانات کمتر است. در واقع یک ارز دیجیتال با مارکت کپ بالا، زیرساخت قویتری دارد.
در مقابل البته مارکت کپ پایین نیز میتواند نشان دهنده پتانسیل رشد بیشتر باشد. با این حال، استفاده از مارکت کپ به تنهایی نمیتواند معیار خوبی برای پتانسیل رشد یک ارز دیجیتال باشد. مواردی مانند میزان سکههای در گردش و ارزش معاملات روزانه نیز باید مورد توجه قرار بگیرد.
نقدینگی و حجم معاملات
نقدینگی (Liquidity) معیاری است که نشان میدهد خرید و فروش یک دارایی چقدر آسان است. نقدینگی قوی به این معناست که میتوانید ارز دیجیتال مورد نظر خود را بدون تغییر شدید ارزش بازار به سرعت بخرید یا بفروشید. از طرفی وجود تعداد زیادی از فروشندگان و خریداران در صفهای انتظار باعث میشود تا فاصله قیمتهای پیشنهادی کاهش پیدا کند. در نتیجه نوسانات نیز دامنه کمتری خواهند داشت.
حجم معاملات (Trading volume) یک شاخص تحلیل بنیادی دیگر است که توانایی یک سکه یا توکن برای حفظ روند را نشان میدهد. برای مثال، اگر یک روند صعودی با حجم معاملات بالا حمایت شود، احتمالاً شاهد رشد بیشتر قیمتها خواهیم بود. در چنین مواقعی استفاده از اسکالپینگ ارز دیجیتال شاید گزینه مناسبی برای رسیدن به سود باشد.
تعداد سکههای در گردش
سکههای در گردش هر ارز دیجیتال در واقع تعداد توکن هایی که در دسترس هستند را نشان میدهد. تعداد سکههای در گردش (Circulating Supply) با کل سکهها یا Total Supply متفاوت است. زیرا تعداد سکههای در گردش در طول زمان ممکن است تغییر کند و بیشتر یا کمتر شود. در ارزهای دیجیتال مختلف، کاهش یا افزایش تعداد سکههای در گردش میتواند تاثیرات متفاوتی بر بازار داشته باشد. برای مثال در بعضی از ارزهای دیجیتال با سوزاندن رمز ارزها، تعداد سکههای در گردش کاهش مییابد که در نتیجه آن شاهد رشد قیمت به دلیل تقاضای بیشتر هستیم. برای استفاده از این معیار باید کاملا به تفاوت کوین و توکن آگاهی داشته باشید تا تحلیل عمیقتری به دست آورید.
معیارهای فاندامنتال مربوط به پروژه ارز دیجیتال
معیارهای مربوط به پروژه، تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی معیارهای کیفی هستند که به ما کمک میکنند تا عملکرد یک ارز دیجیتال را بررسی کنیم. این معیارها بیشتر به اهداف پروژه و نحوه عملکرد فنی آن بستگی دارند. به طور کلی، موارد زیر در هنگام تحلیل فاندامنتال پروژه یک ارز دیجیتال، مورد توجه قرار میگیرند:
- پشتوانه یک ارز دیجیتال: تیم توسعه دهنده، تجربههای قبلی آنها، نقشه راه و حمایت کنندگان آنها. برای مثال یونی سواپ در زمان کوتاهی توانست جایگاه خوبی به دست آورد. این ارز دیجیتال به دلیل ارائه یک ایده جدید برای صرافیهای غیر متمرکز و تیم پشتیبانی قوی از همان ابتدا مورد توجه سرمایه گذاران قرار داشت و سود زیادی را نصیب آنها کرد. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد صرافیهای غیر متمرکز مانند یونی سواپ، پیشنهاد میکنیم مقاله dex چیست را مطالعه کنید
- نقشه راه: بسیاری از ارزهای دیجیتال نقشه راهی دارند که نشان میدهد قرار است چه مسیری را تا رسیدن به اهداف خود طی کنند. این نقشه راه زمان بندی دقیقی دارد که به شما کمک میکند تا فرصتهای مناسب برای سرمایه گذاری را پیدا کنید
- نقش ارز دیجیتال و نحوه درآمد زایی: هر ارز دیجیتال با هدف خاصی عرضه میشود. بررسی نقش ارز دیجیتال در آینده و کاربردهای آن به همراه نحوه در آمد زایی و اقتصاد شبکه از جمله مواردی است که باید مورد بررسی قرار بگیرند.
بررسی این موارد به شما کمک میکند تا با دید بهتری ارزهای دیجیتال دارای پتانسیل رشد را شناسایی کنید.
تحلیل فاندامنتال را با آموزشهای داجکس یاد بگیرید
در این مقاله به سؤال تحلیل فاندامنتال چیست پاسخ دادیم و همچنین با انواع تحلیل فاندامنتال و نحوه انجام آن نیز آشنا شدیم. سرمایه گذاران حرفهای در کنار تحلیل تکنیکال، باید تحلیل فاندامنتال را نیز بیاموزند تا از فرصتهای مناسب برای سرمایه گذاری استفاده کنند. ما در بستههای آموزش ارز دیجیتال داجکس، با روشهای مختلف تحلیل بازار آشنا میشویم و به شما کمک میکنیم تا هر آنچه باید در مورد تحلیل فاندامنتال بدانید را بیاموزید. برای شروع کافی است تا همین حالا در سایت داجکس ثبت نام کنید و یکی از دورههای آموزشی را متانسب با نیاز خود خریداری کنید.
تکنیکال یا فاندامنتال ؟
تحلیل تکنیکال یا فاندامنتال: از کدام تحلیل باید استفاده کرد؟
برای دههها، ترجیح تحلیلگران استفاده از تحلیل فاندامنتال بود. با پیشرفت تحلیل داده و مدلسازیهای مربوط به آن، تحلیل تکنیکال نیز پرطرفدار شد. با توجه به آنکه هرکدام جنبههای متفاوتی را در تحلیل مد نظر قرار میدهند، پاسخ ایده آل آن است که از هر دو استفاده شود. برای تحلیلهای بلند مدت، نیازمند به دادههای کلان و عوامل بزرگ و تاثیرگذار هستیم، بنابراین تحلیل فاندامنتال در الویت قرار دارد. در حالتی که بخواهیم براساس نوسانات کوتاه مدت تحلیل کنیم، تحلیل تکنیکال کاربرد بیشتری خواهد داشت.
درک تفاوت بین تحلیل تکنیکال و فاندامنتال برای تریدرهای ارز دیجیتال ضروری است. در این پست به مقایسه تفاوت آنالیز تکنیکال و بنیادی میپردازیم.
یکی از مهمترین بخشهای بازار ارزهای دیجیتال، تحلیل است. با کمک تحلیل، ارزنده بودن یک رمز ارز را میتوان تشخیص داد و بهترین زمان برای خرید و فروش آن را تعیین کرد. بدون آنالیز، صرفا بر اساس شانس عمل کرده و احتمال ضرر کردن در مقایسه با سود بردن به شدت افزایش پیدا میکند. علت اصلی بازنده بودن بسیاری از بازیگران در بازارهای مالی، کوچک شمردن اهمیت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال و عدم درک تفاوت آنها است.
هدف در اینجا تعیین ارزش ذاتی یک دارایی (در حوزه فعالیت ما یک ارز دیجیتال) است. تلاش بر این است که بالاتر یا پایینتر بودن قیمت کنونی یک رمز ارز در مقایسه با ارزش ذاتی آن را مشخص کرد. به این ترتیب فرد به استراتژی مناسبی برای سرمایه گذاری در یک رمز ارز دست خواهد یافت. برای درک بهتر، مثال زیر را در نظر بگیرید. این مثال به درک بهتر تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال کمک میکند.
تصور کنید فردی تصمیم گرفته در یک شرکت اقدام به سرمایه گذاری کند. برای اطمینان از سلامت مالی این شرکت، او قادر است مواردی مثل درآمد شرکت، ترازنامه، صورتهای مالی و گردش پول را در آنجا ارزیابی کند. این احتمال وجود دارد که او قبل یا بعد از این بررسیها، به صنعت مربوط به حوزه فعالیت شرکت نیز توجه کرده و تحقیقاتی درباره آن انجام بدهد. در آنالیز بنیادی، بعد از این عمل، سوالاتی مثل رقبا، جامعه هدف و سرعت گسترش یا حتی کوچک شدن آن صنعت مطرح میشود. حتی میتوان مطالعات خود را گستردهتر کرد تا ملاحظات اقتصادی مانند نرخ بهره و تورم نیز در تحلیل گنجانده شوند. این یک رویکرد از پایین به بالا است.
همانطور که گفتیم در تحلیل بنیادی هدف نهایی، تجزیه و تحلیل ارزش و قیمت ذاتی یک دارایی و مقایسه آن با قیمت فعلی است. اگر ارزش واقعی از قیمت کنونی بالاتر باشد، نتیجه میگیریم دارایی مورد نظر اکنون ارزان به فروش میرسد. اگر ارزش واقعی پایینتر از قیمت کنونی باشد، قیمت حال حاضر دارایی مورد نظر گران تلقی میشود. به این ترتیب میتوان درباره بهترین زمان خرید و فروش یک رمز ارز تصمیم گرفت.
مزایا و معایب تکنیکال یا فاندامنتال
در نظر داشته باشید اگرچه همه قادر هستند از تحلیل فاندامنتال برای آنالیز انواع دارایی در بازارهای مالی مختلف استفاده کنند، اما در دنیای رمز ارزها ممکن است اوضاع متفاوت باشد، چرا که یافتن بخشی از دادهها دشوار یا غیر ممکن است و همبستگی سنگینی بین کوینهای گوناگون وجود دارد. در نتیجه احتمال ناکارآمد شدن یا پایین آمدن دقت تحلیل بنیادی در اینجا بالا میرود.
البته نباید فراموش کرد در صورتی که (با درک درست از تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال) آن را به درستی انجام بدهیم، قادر است با دقتی زیاد ارزان یا گران بودن قیمت یک دارایی را در مقایسه با ارزش ذاتی آن مشخص کند. اسطورههای سرمایه گذاری مانند وارن بافت و بنجامین گراهام در طول چندین دهه ثابت کردهاند که استفاده درست از آنالیز بنیادی نتایجی شگفتانگیز و بسیار سودآور خواهد داشت.
از طرفی دیگر، مشکل اینجاست که به سختی میتوان به یک تحلیل فاندامنتال خوب و در عین حال ساده و قابل فهم دست پیدا کرد. هدف این نوع آنالیز، در چند کلمه یعنی «تعیین ارزش ذاتی» خلاصه میشود، اما این کار از آن چه تصور میکنید بسیار دشوارتر است! مشخص کردن ارزش واقعی یک رمز ارز، فرآیندی وقتگیر بوده و به کار بسیار بیشتری نسبت به ارتباط دادن اعداد به یک فرمول، نیازمند است. تحلیل فاندامنتال در گرو ارزیابی عوامل متعدد بوده و منحنی یادگیری در آن کاملا شیبدار است
مقایسه تفاوت تحلیل بنیادی و تکنیکال
آنالیز فاندامنتال راهکاری قدرتمند به منظور ارزیابی شرکتها بوده و از این نظر، آنالیز تکنیکال نمیتواند با آن رقابت کند. برای سرمایهگذاران، تحقیق روی طیف وسیعی از معیارهای کمی و کیفی، یک نقطه شروع اساسی برای هر نوع سرمایهگذاری و بیزینس است. تحلیل بنیادی به مطالعه و بررسی شرایط و وضعیت یک دارایی، در اینجا یک رمز ارز مشخص، میپردازد. هدف اصلی آن، تعیین ارزش واقعی دارایی مورد نظر است. در مقابل، تحلیل تکنیکال از طریق مطالعه وضعیت گذشته، قیمت آن ارز دیجیتال را در آینده پیشبینی میکند.
طرفداران روش فاندامنتال معتقد هستند قیمت حال حاضر یک رمز ارز، لزوما منعکسکننده ارزش واقعی آن نیست. این ایدئولوژی و نوع نگاه، پایه تصمیمات سرمایهگذاری در روش آنالیز نام برده است. در آن سو، دوستداران روش تکنیکال اعتقاد دارند از طریق ارزیابی عملکرد و رفتار قیمت در گذشته و همچنین بررسی حجم معاملات، میتوانید رفتار آینده را نیز تا حد زیادی تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی پیشبینی کنیم. آنها به جای مطالعه عوامل بیرونی، خود را درگیر نمودارهای قیمت، الگوها و روند بازار میکنند.
دیدگاه افراد معتقد به فرضیه بازار کارا (Efficient-Market Hypothesis) نیز جالب است. اعتقاد آنها بر این است که با اتکای همیشگی به تحلیل تکنیکال، موفقیت امکانپذیر نیست. گفتنی است در یک بازار کارا، اطلاعات موجود خیلی سریع روی قیمت اوراق بهادار اثر میگذارند. به عبارتی در اینجا اطلاعات بلافاصله بر قیمت سهام تاثیر گذاشته و قیمتها، طبق این اطلاعات تعدیل خواهند شد. فرض بر این است که افراد فعال در یک مارکت، به منظور تصمیمگیری درباره خرید یا فروش یک دارایی، همه اطلاعات مربوط را در قیمت در نظر میگیرند.
خلاصه تفاوت تحلیل بنیادی و تکنیکال
تحلیل تکنیکال برای معاملات کوتاه مدت استفاده میشود، اما تحلیل بنیادی دید بلند مدتتری دارد، زیرا نگاه تحلیلگران بنیادی کلی است. برخلاف تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال نیاز به دانش بالای علوم اقتصادی و سیاسی ندارد.
تحلیل بنیادی به دنبال پیدا کردن رابطه بین حرکات قیمت و اخبار اقتصادی است، اما در تحلیل تکنیکال تنها فاکتوری که مورد ارزیابی قرار میگیرد، قیمت است.
تحلیل تکنیکال مناسبترین زمان ورود یا خروج را در کوتاه مدت نشان میدهد، در حالی که تحلیل بنیادی سهم خوب را برای بلندمدت شناسایی میکند.
هزینه و زمان تحلیل تکنیکال کم است، اما این هزینه و زمان برای تحلیل بنیادی مقداری قابل توجه است.
نتایج تحلیل تکنیکال در صورت عدم رعایت قوانین با خطا مواجه میشود، اما نتایج تحلیل بنیادی در صورت تغییرات تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی محیطی تحلیل، با خطا مواجه میشوند.
تحلیل تکنیکال از نمودار و اندیکاتور و تحلیل بنیادی از اطلاعات مالی شرکت، صنعت و عوامل محیطی مانند دلار برای تحلیل استفاده میکند.
در تحلیل بنیادی روند گذشته ارز دیجیتال و تغییرات قیمتی در طول تاریخ مورد مطالعه قرار نمیگیرد، اما در تحلیل تکنیکال تغییرات کنونی برای مطالعه روند در آینده به کار میرود، زیرا در تحلیل تکنیکال اعتقاد بر این است که روند گذشته دوباره تکرار خواهد شد.
قیمت و حجم ترند سهام، تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی تنها ورودی های تحلیل تکنیکال هستند، در حالی که بررسی وضعیت درآمد، ترازنامه، و وضعیت جریان نقدینگی یک شرکت، در تحلیل بنیادی مهم به شمار میروند.
در بازار ارزهای دیجیتال تحلیل بنیادی بهتر است یا تکنیکال؟
فعالان بازارهای مالی بعد از چند دهه استفاده از تحلیل تکنیکال و فاندامنتال و مقایسه تفاوت آنها، اکنون به این نتیجه رسیدهاند که در مارکتهای مختلف، مخصوصا رمز ارزها، بهترین استراتژی استفاده ترکیبی از آنها است. نباید این دو را شبیه یک رقیب دید و صرفا روی یک روش متمرکز شد، بلکه آنها مکمل یکدیگر هستند.
این دو روش، دست به دست هم، درک ما را نسبت به زمینههای مختلف یک بازار مالی زیادتر میکنند. بعید نیست افرادی سبک معاملاتی منحصربهفرد خود را داشته و از آن استفاده کنند، اما در عمل، بسیاری از تریدرها از یک یا ترکیب این دو روش تحلیلی در معاملات خود بهره میبرند. این روشها هم در تحلیلهای کوتاه مدت و هم در تحلیلهای بلند مدت قابل استفاده هستند.